عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 62 بازدید دیروز : 221 بازدید هفته : 321 بازدید ماه : 359 بازدید کل : 26814 تعداد مطالب : 126 تعداد نظرات : 11 تعداد آنلاین : 1
آپلود نامحدود عکس و فایل
آمار وب سایت آمار مطالب :: کل مطالب : 126 :: کل نظرات : 11 آمار کاربران :: افراد آنلاین : 1 :: تعداد اعضا : 1 کاربران آنلاین آمار بازدید :: بازدید امروز : 62 :: باردید دیروز : 221 :: بازدید هفته : 321 :: بازدید ماه : 359 :: بازدید سال : 1606 :: بازدید کلی : 26814
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تقویت ایمان ، راهی برای ایجاد خود كنترلى: ایمان ، باورهاى دینى ، همراه با پایبندى به نظام ارزشى اسلام . عامل بسیار مهمى در ایجاد خود كنترلى است . براى اثبات این نكته ، ابتدا لازم است ماهیت هر یك از باورهاى دینى و نظام ارزشى دانسته شود؛ زیرا با تبیین باورها و ارزش هاى اسلامى ، آشكار مى گردد كه خود كنترلى برخاسته و غیر قابل انفكاك از آن هاست ؛ و مراقبت درونى ، در واقع زاییده آن ها و خود یكى از ارزش هاى اسلامى است ؛ و به هر میزان كه ایمان به حقایق دینى و باورهاى اسلامى قوى باشد پایبندى به نظام ارزشى نیز بیش تر، و در نتیجه خود كنترلى شدیدتر مى گردد. ایمان در واقع همان باور قلبى است . ایمان حالتى است قلبى و روانى كه بر اثر دانستن یك مفهوم و گرایش به آن حاصل مى شود، و با شدت و ضعف هر یك از این دو عامل ، كمال و نقص مى پذیرد. (1) از آن جا كه ایمان دو عنصر معرفت و گرایش را در درون خود دارد، موجب مى شود تا ارتباط تنگاتنگى با مقوله عمل برقرار ساخته و ایمان بدون عمل را غیر ممكن سازد؛ زیرا از لوازم ایمان آن است كه شخص با ایمان ، تصمیم اجمالى بر عمل كردن به لوازم چیزى كه به آن ایمان دارد بگیرد (2) و این دقیقا همان عمل به یك سلسله بایدها و نبایدها است كه از آن تعبیر به ارزشها و یا نظام ارزشى مى شود. در میان باورها، ایمان به معاد، عاملى بسیار قوى در پایبندى به ارزشها و در نتیجه خود كنترلى است . باور به اینكه فرداى قیامت از همه عوامل سؤ ال خواهد شد و انسان مسئول اعمال و رفتارهاى خویش است و باور به حسابرسى و پاداش و كیفر الهى ، تاءثیر شگرفى بر روى انسان گذاشته و او را خود كنترل مى سازد. در جامعه اى كه چنین اعتقادى زنده و حاكم باشد و در تمام شریان هاى آن جریان داشته باشد و همگان بدان پایبند باشند؛ بى هیچ تردید براى اجراى قوانین و مقررات عاقلانه و جلوگیرى از ظلم و تجاوز به دیگران ، كمتر نیاز به اعمال زور و فشار خواهد بود و بى شك مشكلات ناشى از كم كارى و مسامحه كارى به صورت چشمگیر كاهش خواهد یافت و فرد مراقب صحت كارهاى خویش خواهد شد. اهمیت اعتقاد به معاد در جهت دادن به رفتارهاى فردى و اجتماعى ، و اصلاح امور به حدى است كه بخش عمده اى از سخنان پیامبران و بحث هاى ایشان با مردم را به خود اختصاص داده است ؛ و حتى مى توان گفت كه تلاش آن ها براى اثبات اصل معاد، بیش از تلاشى بوده كه براى اثبات توحید كرده اند؛ زیرا اكثر مردم سرسختى بیش ترى براى عدم پذیرش این اصل ، نشان مى دهند. دلیل این سرسختى را مى توان در میل به بى بند و بارى و گریز از مسئولیت دانست . اعتقاد به معاد، مسئولیت آفرین است ، تقوا و خود كنترلى را در افراد پرورش مى دهد، و از آلوده شدن آن ها به حرام و معصیت الهى جلوگیرى مى كند. آن ها كه اعتقاد واقعى به معاد و حسابرسى اعمال دارند، در مقابل دستمزدى كه دریافت مى كنند خود را ملزم مى دانند كه وظیفه خویش را به لحاظ كمى و كیفى به نحو مطلوبى به انجام برسانند؛ زیرا در غیر این صورت اجرتى كه در مقابل كار ناقص و غیر مطلوب دریافت مى شود، غیر مجاز و به لحاظ فقهى حرام محسوب مى گردد، و تصرف در آن ، كیفر اخروى به دنبال دارد. در این باره امیر مؤ منان (ع ) مى فرماید: فى حلالها حساب و فى حرامها عقاب ؛ (3) در (نعمت هاى ) حلال دنیا حساب است و در آنچه از طریق حرام به دست آمده ، كیفر. امام على (ع ) در تبیین اهمیت یاد معاد در خویشتن دارى و پرهیز از رفتارهاى سوء، در نامه خود خطاب به مالك اشتر، پس از برحذر داشتن وى از صفاتى كه عامل تعدى و تجاوزند، فرمود: ولن تحكم ذلك من نفسك حتى تكثر همومك بذكر المعاد الى ربك ؛ (4) و هرگز حاكم بر خویشتن نخواهى بود جز این كه فراوان به یاد قیامت و بازگشت به سوى پروردگار باشى !. ------------------------------------------------------------------------- 1) مصباح ، محمد تقى ، آموزش عقائد، ج 3، ص 127 2) همان ، ص 137 3) نهج البلاغه ، خطبه 82. 4) همان ، نامه 53.
اطرافیان و رانت خوارى از دیدگاه امام علی (ع): ( به بهانه ی ولادت با سعادت امام علی علیه السلام ) اصطلاح رانت خوارى كه به تازگى در ادبیات كشورمان به كار برده مى شود، به معناى استفاده مادى و معنوى از ارتباطات ویژه اى با مدیران و مسئولان داشته و از نزدیكان و خواص آنان به شمار مى روند، انتظارات خاصى از آن ها دارند و سعى مى كنند از این قرابت و موقعیت ویژه استفاده كرده ، و از منابع و امكانات سازمان بیش تر از دیگران استفاده كنند، و منافع مادى و معنوى فراوانى براى خود جلب كنند. امام على (ع ) با توجه به این خصلت اطرافیان ، به مالك اشتر توصیه مى كند كه مراقب اطرافیان باشد و امتیاز ویژه اى در اختیار آنان قرار ندهد؛ به طورى كه دیگران از این كار متضرر شوند. ایشان مى فرماید: و لا تقطعن لاءحد من حاشیتك و حامتك قطیعة و لا یطمعن منك فى اعتقاد عقده تضر بمن یلیها من الناس فى شرب اءو عمل مشترك یحملون مؤ ونته على غیرهم فیكون مهنا ذلك لهم دونك ، و عیبه علیك فى الدنیا و الآخرة ؛ (1) و به هیچ یك از اطرافیان و بستگان خود زمینى از اراضى مسلمان وا مگذار؛ و باید طمع نكنند كه قرار دادى با آن ها منعقد سازى كه مایه ضرر سایر مردم باشد، خواه در آبیارى یا عمل مشترك دیگر؛ به طورى كه هزینه هاى آن را بر دیگران تحمیل كنند، كه در این صورت سودش براى آن هاست و عیب و ننگ آن براى تو در دنیا و آخرت . از این سخن مولاى متقیان امام على (ع ) مى توان استنباط كرد كه سلوك و سیره عملى مدیر یا مسئول باید به گونه اى باشد كه اطرافیان طمع نكنند و انتظار نداشته باشند كه او به نفع آنان و به ضرر دیگران كارى را انجام دهد. مدیر و مسئول باید به طورى رفتار نماید كه نزدیكان و اطرافیان او بدانند و یقین داشته باشند كه او مرتكب كارى نخواهد شد كه به نفع نزدیكان خود باشد و سایر مردم از این امر متضرر گردند. بنابراین ، مدیر باید با سلوك و روش عملى خود از انتظارات و طمع هاى بیجا و بى مورد نزدیكان و اطرافیان خود پیشگیرى نماید؛ و طورى رفتار كند كه آنان چنین توقعاتى از او نداشته باشند. نمونه هایى از مراقبت و برخورد امام على (ع ) با اطرافیان امام على (ع ) نه تنها به كارگزاران ارشد خود توصیه و سفارش اكید مى كرد تا مواظب اطرافیان خود بوده و مانع زیاده خواهى و امتیاز طلبى آنان شوند، كه خود نیز در این مورد نسبت به نزدیكان و اطرافیان خویش این گونه بود، و بسیار سخت مى گرفت . در منابع و متون روایى و تاریخى ، موارد متعددى از برخورد آن حضرت با اطرافیان خویش و پرهیز ایشان از دادن هر گونه امتیاز ویژه به آنان وجود دارد. به عنوان نمونه ، به چند مورد اشاره مى كنیم : از موارد برخورد سخت گیرانه آن حضرت در مقابل زیاده خواهى و امتیاز طلبى نزدیكان ، برخورد آن حضرت با برادرشان عقیل است . آن حضرت در یكى از خطبه هاى خود این گونه تعریف مى كند: و الله لقد راءیت عقیلا و قد اءملق حتى استماحنى من بركم صاعا وراءیت صبیانه شعث الشعور، غبر الاءلوان من فقرهم كاءنما سودت وجوهم بالعظلم وعاودنى موكدا و كرر على القول مرددا، فاءصغیت الیه سمعى فظن اءنى ابیعه دینى واتبع قیاده مفارقا طریقتى . فاءحمیت به حدیدة ، ثم اءذنیتها من جسمه لیعتبر بها، فضج ضجیج ذى دنف من المها و كاد ان یحترق من میسمها، فقلت له : تكلتك الثواكل یا عقیل ! اءتئن من حدیدة اءحماها انسانها للعبه و تجرنى الى نار سجرها جبارها لغضبه ! اءتین من الاءدى ولا اءئن من لظى ؟! ؛ (2) سوگند به خدا همانا عقیل را دیدم كه به شدت فقیر شده بود و از من مى خواست كه یا صاع (سه كیلو) از گندم هاى شما را به او ببخشم . كودكان او را دیدم كه از گرسنگى موهایشان ژولیده و رنگشان بر اثر فقر دگرگون گشته ، گویا صورتشان با نیل رنگ شده بود. عقیل باز هم اصرار كرد و چند بار خواسته خود را تكرار نمود. من به او گوش فرا دادم . خیال كرد من دینم را به او مى فروشم و به دلخواه او قدم بر مى دارم و از راه و رسم خویش دست مى كشم ! (اما من براى بیدارى و هشیارى او) آهنى را در آتش گداختم ، سپس آن را به بدنش نزدیك ساختم تا با حرارت آن عبرت گیرد. ناله اى همچون بیمارانى كه از شدت درد مى نالند، سر داد و چیزى نمانده بود كه از حرارت آن بسوزد. به او گفتم : اى عقیل ! زنان داغدیده در سوگ تو بگریند، از آهن تفتیده اى كه انسانى آن را به صورت بازیچه سرخ كرده ، ناله مى كنى ؛ اما مرا به سوى آتشى مى كشانى كه خداوند جبار با خشم و غضبش آن را بر افروخته است ؟! تو از این رنج مى نالى و من از آن آتش سوزان نالان نشوم ؟!. یكى دیگر از این موارد، داستان دختر امام على (ع ) است . على بن ابى رافع این داستان را چنین نقل مى كند: من خزانه دار و كاتب على بن ابى طالب (ع ) بودم . در خزانه بیت المال گردنبند مرواریدى بود كه در جنگ جمل به دست آمده بود. روزى دختر على بن ابى طالب (ع ) به من پیغام داد كه شنیده ام كه در بیت المال امیر المؤ منین (ع ) گردنبند مرواریدى است ، و آن در دست توست . من دوست دارم كه آن را به من امانت بدهى تا در ایام عید قربان با آن زینت نمایم . به او پیغام دادم كه اى دختر امیر المؤ منین ! آیا به صورت امانت مضمونه مردوده (امانتى كه باید برگردانید و اگر از بین برود شما ضامن آن هستید) مى خواهید؟ فرمود: آرى ، به صورت امانت مضمونه مى خواهم و پس از سه روز بر مى گردانم . سپس آن گردنبند را در اختیار ایشان قرار دادم . روزى امیر مؤ منان (ع ) آن گردنبند را دیده و شناخته بود. به دخترش فرمود: این گردنبند چگونه به دست تو رسیده است ؟! گفت : از على بن ابى رافع ، خزانه دار بیت المال امیر مؤ منان ، عاریه گرفته ام ، تا هنگام عید خود را با آن زینت كنم سپس به او برگردانم . امیر مؤ منان ، كسى را دنبال من فرستاد، و من خدمت ایشان رسیدم . به من فرمود: اى پسر ابى رافع ! آیا به مسلمانان خیانت مى كنى ؟! عرض كردم : پناه مى برم به خدا از این كه به مسلمانان خیانت كنم !. فرمود: چگونه گردنبندى كه در بیت المال مسلمانان بوده ، بدون اجازه من و بدون رضایت مسلمانان به دختر امیر المؤ منین عاریه داده اى ؟!. عرض كردم : یا امیر المؤ منین ! او دختر شما است و از من خواست كه آن را به صورت عاریه به او بدهم تا بر خود زیور آویزد، و من آن را به صورت عاریه مضمونه مردوده ، به او داده ام ، و خودم نیز از مال خویش آن را ضمانت كرده ام ؛ و بر من است كه آن را سالم به جایش برگردانم . فرمود: پس همین امروز آن را برگردان ، و مبادا دیگر چنین كارى را تكرار كنى كه در آن صورت ، از طرف من تنبیه و عقوبت خواهى شد!. سپس فرمود: سوگند یاد مى كنم كه اگر دخترم این گردنبند را به صورت عاریه مضمونه مردوده ، نگرفته بود، او اولین زن هاشمى بود كه به خاطر دزدى دستش را قطع مى كردم !. این سخن حضرت به گوش دختر امام رسید. به پدر عرض كرد: اى امیر مؤ منان ! من دختر تو و پاره تن تو هستم ، چه كسى شایسته تر از من كه از این گردنبند استفاده كند؟!. امیر المؤ منین (ع ) به او فرمود: اى دختر على بن ابى طالب ! خود را از جاده حق منحرف نكن ، آیا همه زنان مهاجرین مى توانند در این عید با مثل چنین گردنبندى خود را بیارایند؟!. على بن ابى رافع مى گوید: گردنبند را از او گرفتم و به جایش برگرداندم . (3) ------------------------------------------- 1) نهج البلاغه ، نامه 53. 2) همان ، خطبه 224. 3) موسوعة الامام على بن ابى طالب (ع )، ج 4، ص 214.
کد را وارد نمایید:
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اطلاعات عمومی و آدرس nofel.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS