عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 254 بازدید دیروز : 221 بازدید هفته : 513 بازدید ماه : 551 بازدید کل : 27006 تعداد مطالب : 126 تعداد نظرات : 11 تعداد آنلاین : 1
آپلود نامحدود عکس و فایل
آمار وب سایت آمار مطالب :: کل مطالب : 126 :: کل نظرات : 11 آمار کاربران :: افراد آنلاین : 1 :: تعداد اعضا : 1 کاربران آنلاین آمار بازدید :: بازدید امروز : 254 :: باردید دیروز : 221 :: بازدید هفته : 513 :: بازدید ماه : 551 :: بازدید سال : 1798 :: بازدید کلی : 27006
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
وضعیت بازاریابی در كشور
بازاریابی در دنیای صنعتی امروز، مشتری را از سهامداران شركت میداند و او را شریك تولیدكننده در نظر میگیرد زیرا آنان معتقدند كه اگر خریدی صورت نگیرد تولید هم استمرار نخواهد داشت. در كشورهای پیشرفته به دلیل رقابت شدید در تولید محصولات مشابه، اگر سازمانی مشتری مداری را رعایت نكند به سرعت از صحنه رقابت خارج میشود.
كشورهای پیشرفته با توجه به اتخاذ سیستم بازاریابی راهبردی به دنبال ایجاد خلاقیت و نوآوری در كالا و خدمات هستند به طوری كه شركت های پیشرفته و موفق تقریبا هر 15 روز یكبار كوشش میكنند به ایده های تازه ای دست یابند و نیز در این مسیر از ایده های خریداران، كاركنان و كارگران استفاده میكنند. به طور مثال شركت تویوتا برای ایجاد خلاقیت در صنعت از تمامی كارگران، خریداران و حتی دانشجویان این رشته نه تنها در ژاپن بلكه در سراسر جهان میخواهد كه طرحهای تازه و نو خود را به آنان ارایه دهند. در این كشورها بینش بازاریابی دائما به دنبال تغییر و نوآوری است و برای ایجاد این نوآوری از بخش های مختلف علمی و دانشگاهی استفاده میكنند و هزینه آن را نیز میپردازند.
پدیده قابل توجه در كشور ما همزمانی سه مرحله فرآورده گرایی، بازارگرایی و مشتری گرایی می باشد.
در پاره ای از بخش ها هر فرآورده ای كه تولید شود به دلیل در اختیار داشتن مشتری مورد مصرف قرار می گیرد. در این شرایط به مسائلی از جمله كیفیت، قیمت، توزیع و خدمات پس از فروش توجهی نمی شود. در خصوص پاره ای از فرآورده ها بازارگرا هستیم. یعنی بازار خود را اشباع كرده و به دنبال بازارهای دیگری می باشیم. كالاهایی همچون لوازم خانگی از این دسته اند. پارهای از فرآورده ها نیز به مرحله مشتری گرایی رسیده اند. یعنی بازار داخلی و خارجی را اشباع كرده و در حال حاضر به بازارداری و حفظ مشتری می اندیشند. اما در كل میتوان گفت كه نقش علم بازاریابی در توسعه صنایع ایران هنوز به خوبی تبیین نشده است. مهمترین دلیل این رویكرد می تواند، عدم تفكیك مدیریت و مالكیت در كشور باشد. در حالی كه این دو مقوله در غرب از اوایل قرن نوزدهم به طور كامل از هم منفك شده است، ولی در ایران هنوز هر مالكی فكر می كند خودش باید بالای سر كارش باشد و اگر او نباشد كار انجام نمی شود. ضعیف ترین رویكرد در سه مرحله فوق الذكر، مشتری گرایی است. اكثر صنایع ایران مشتری گرا نیستند و به تحقیقات بازاریابی و نوآوری مثل صنایع كشورهای پیشرفته احساس نیاز نمیكنند. آنها محصول گرا هستند و به جای تفكر برای آینده به امروز فكر می كنند و به همین دلیل ضررهای زیادی را بخصوص برای وارد شدن به بازارها متحمل میشوند.بالا بودن درصد شركتهای دولتی در ایران باعث شده تا غالب مدیران احساس درستی از بازار و بازاریابی نداشته باشند. چون همیشه بازار برای ورود كالاها و خدمات آنها آماده بوده یا به دلیل قدرتی كه دارند كالاها و محصولات خویش را به بازار تحمیل میكنند. چون در سازمانها و شركت های دولتی منطق اقتصادی حاكم نیست بلكه بیشتر قدرت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و ... مطرح است. بنابراین دولت با ایجاد امكانات از سازمانها حمایت می كند و سازمانها و شركت ها دیگر نیازی به بازار و فروش محصولات خود احساس نمیكنند در نتیجه كاستی های خود را به بازار تحمیل كرده و سطح انتظارات بازار را با وارد كردن محصولات با كیفیت پایین و قیمت ارزان پایین می آورند. در شرایط امروز هر كسی كه بهتر بتواند از نظر قیمت، كیفیت نیازهای مشتریان را تامین كند این امكان وجود دارد كه در بازار رقابتی زنده بماند. بنابراین یكی از محورهای موفقیت شركتها و سازمانها شنیدن صدای مشتری و قدرت تشخیص آن است به طوری كه در دهه اخیر بحث ارتباطات در بازاریابی به یك بحث جدی تبدیل شده است چرا كه در حال حاضر ارتباط نزدیك و رودررو با مشتری به عنوان یك استراتژی مطرح است.
ایران در مسیری قرار گرفته است كه شرایط بازار بیشتر برای كسب و كارها برنامهریزی میكند تا آنها كوشش كنند با دانش تاكتیكها و استراتژیها ارتقا یابند.
بازاریابی را در برنامه چهارم و برنامههای آتی در قالب رویكردهای زیر میتوان مورد توجه و تاكید قرار داد:
دولت باید نقش سیاستگذاری و هدایتكنندگی را در زمینه تامین خدمات بازاریابی برای توسعه صادرات ایفا كند و فقط در موارد ضروری و بر حسب نیاز صادركنندگان در حوزه های تخصصی و مالی، خود وارد عمل شود.
بر اساس رویكرد داخلی، از بازارهای داخل و تولیدكنندگان و دستاندركاران بازرگانی داخلی كشور اطلاعات بازاریابی جمع آوری، دسته بندی، تحلیل و منتشر شود بطوریكه مورد استفاده اشخاص حقیقی و حقوقی فعال در بازرگانی كشور و احتمالاً سرمایهگذاران خارجی مورد نظر دولت قرار گیرد. در رویكرد خارجی، از بازارهای هدف شركتها و محصولات صادراتی كشور اطلاعات بازاریابی گردآوری شده و با تجزیه و تحلیلهای لازم و بصورت مشاورهای در اختیار صادركنندگان قرار گیرد. در ضمن سایر خدمات مورد نیاز صادركنندگان مانند خدمات مشاوره ای، تخصصی و مالی نیز مورد حمایت قرار گیرند.
بر مبنای رویكرد فرآیندی، بخش بازرگانی جهت ارایه خدمات بازاریابی در طول فرآیند صادرات (مراحل قبل، حین و پس از صادرات) سیاست گذاری كرده و مشخص كند كه چه خدماتی را كدامیك از اجزای دولت، صادركنندگان و واحد های تخصصی خدمات بازاریابی متقبل شوند.
با در نظر داشتن اولویت سیاستگذاری و با اتخاذ یك یا تركیبی از رویكردهای داخلی و خارجی و فرآیندی و ساختاری در زمینه بازاریابی، موارد زیر را میتوان به عنوان راهكارهای عملی در قالب سند ملی بخش بازرگانی مدنظر قرار داد:
علاوه بر مواردی كه در قالب سند ملی بخش بازرگانی كشور در رابطه با توسعه و بكارگیری اصول بازاریابی در سیاست ها و فعالیت های این بخش مطرح شد، میتوان موارد زیر را جهت بكارگیری اصول بازاریابی در كل فرآیند و نظام توسعه كشور و در واقع به منظور تحقق بازاریابی توسعه، پیشنهاد كرد:
تبلیغات، فن و هنر رساندن یك پیام و القای یك فكر به افراد مورد نظر به طور موثر است و یكی از آمیخته های بازاریابی است كه به وسیله آن میتوان به یك بازار جدید نفوذ كرد و یا آن را در جهت حفظ و افزایش سهم موجود یا ایجاد تقاضای جدید در بازار به خدمت گرفت. پس از طراحی برنامه بازاریابی و بررسی های اولیه یكی از اقداماتی كه قبل از سایر عوامل باید به آن توجه كرد اقدامات مربوط به تبلیغات در بازارهای صادراتی است. این تبلیغات باید با نوع كالا، میزان فروش و فرهنگ مصرفكننده و ... متناسب باشد.از آنجایی كه تبلیغات دارای اثرات درازمدت است، بنابراین انجام تبلیغات برای معرفی كالا باید از یك استمرار معقول برخوردار گردد.
چرا كه تبلیغات مقطعی نمیتواند متضمن منافع درازمدت صادركنندگان باشد. از سوی دیگر تبلیغات باید با حجم صادرات در بازارهای صادراتی نیز متناسب باشد. انجام تبلیغات تقاضا در بازار را افزایش میدهد و در صورتی كه نتوانیم به تقاضاها پاسخ دهیم، تبلیغات انجام شده بیثمر و در برخی مواقع حتی اثرات سویی را روی صادرات خواهد داشت.
چنانچه قبلاً نیز توضیح داده شد بهخاطر اینكه عمده بنگاه های كشور صادرات را بطور غیر مستقیم انجام میدهند، چندان احساس نیازی به امر تبلیغات ندارند. در حالی كه در روش صادرات مستقیم بخشی از افزایش فروش به تاثیر تبلیغات بر میگردد.
بستهبندی به عنوان یكی از مهمترین ابعاد محصول، عبارت است از محافظی كه صفات و مشخصات مهم كالای محتوی خود را از مرحله تولید تا مرحله مصرف حفظ كند. اساسیترین هدف بستهبندی فراهم كردن سالمترین و اقتصادیترین طریقه تحویل كالا از نقطه تولید به مصرفكننده نهایی است. بستهبندی آخرین حلقه فرآیند تولید كالا و حساس ترین مرحله آن است و در صادرات كالا تاثیر بسزایی دارد. توجه به بستهبندی مناسب با عنایت به اینكه بستهبندی به مفهوم دادن اطلاعات دقیق درباره ارزش كالا، كیفیت و كمیت آن به مصرفكننده است، از موارد مهمی است كه باید در صنعت بستهبندی به آن توجه شود.
هم اكنون به طور مثال پسته و زعفران به صورت فلهای از كشور صادر میشود و كشورهای واردكننده نظیر امارات یا اسپانیا با بسته بندی مناسب و مطابق خواسته های مشتری آن را صادر میكنند و ارزش افزوده نسبتاً بالایی در این صادرات مجدد نصیبشان میشود. در حالی كه چنانچه بتوانیم این محصولات را با بستهبندیهای مناسب صادر كنیم، از بستهبندی مجدد آنها در كشورهای دیگر بینیاز میشویم و نقش واسطهای آنها را در رسیدن كالای تولید شده در كشور خود به دست مصرفكننده از بین میبریم. یا در مورد بسیاری از كالاهای دیگر چنانچه بتوان بستهبندی مناسبی با توجه به خواست و نظر مشتری برای محصولات صادراتی داشت به نظر میرسد صادرات بیش از گذشته رشد خواهد كرد. در مجموع توسعه صنایع بستهبندی و ارتقای استانداردهای بستهبندی كالا و توجه به اصول بستهبندی و طراحی آن مطابق با فرهنگ بازارهای صادراتی برای رقابت در بازارهای خارجی لازم به نظر میرسد. این امر نیازمند سرمایهگذاری بخش خصوصی در زمینه بستهبندی كالاهای صادراتی بویژه محصولات غذایی است كه بستهبندی در آنها نقش بسزایی دارد.
در رابطه با وضعیت آموزش علم بازاریابی در ایران، سابقه این رشته تحصیلی در كشور ما به قبل از انقلاب میرسد. لیكن به رغم وجود این سابقه هیچگاه به صورت جدی به جزییات و موضوع تخصصی بودن آن پرداخته نشده است. در حال حاضر نیز درس بازاریابی از مقطع كارشناسی تا دكترا در اكثر دانشگاههای مدیریت بازرگانی یا اقتصادی تدریس میشود اما نكته مهم این است كه در زمینه كیفیت آموزشها و ارتباط آنها با واقعیت بازار ایران شاهد كاستی ها و ضعفهای بی شماری هستیم. یكی از خطراتی كه حرفه بازاریابی را تهدید میكند، عدم آموزش درست آن، چه از لحاظ نوع موضوعات و محتوا و چه از لحاظ آموزشدهندگان است. با توجه به خلا موجود در بازاریابی حرفه ای و تصور و دیدگاه صنایع ایران، باید فلسفه كلی بازاریابی را به همه افراد بشناسانیم كه طبیعتا صاحبان صنایع در اولویت قرار دارند. شناساندن بازاریابی به صاحبان صنایع، فقط مدیران و مسوولان را در بر نمیگیرد، بلكه به تك تك افراد شاغل در هر سازمان فعال اقتصادی باید اصول بازاریابی آموزش داده شود و این فهم از طریق برگزاری سمینارها و سخنرانی های تخصصی بازاریابی و نمایشگاه هایی كه ارتباط متخصصین علمی و اجرایی را در هر زمینهای فراهم میكند، امكانپذیر است. به عنوان مثال نخستین كنفرانس بینالمللی بازاریابی ایران كه در اردیبهشت ماه سال 1383 برگزار شد، بازتاب و آثار بسیار مثبتی در شناساندن بازاریابی به مخاطبان و شركتكنندگان در این كنفرانس داشت.
تا وقتی كه رویدادها برای ما بوجود میآیند و ما نقشی در بوجود آوردن و جلوگیری از آنها نداریم، نه تنها نقشی در بازاریابی بلكه نقشی در تولید و بازرگانی هم نخواهیم داشت. زمانی میتوان آینده بازاریابی در ایران را ترسیم كرد كه فاكتورها به نحوی منظم شده باشند تا وقتی آنها را پشت سر می گذاریم بتوان روندی را بدست آورد كه نتیجه اش پیش بینی باشد.
باید فرهنگسازی كرد و جامعه را بتدریج از حالت پیرو به پیشرو تبدیل كرد و اشخاص را فكور و تصمیمگیرنده نمود. تا زمانی كه به جای افراد فكور و دانشمند، عوام - كسانی كه فكر نمیكنند و زندگی برایش مهم نیست و به دنبال رویدادها میروند - داشته باشیم، بازاریابی جایی نمیتواند داشته باشد جز این كه ابزاری در خدمت آنها باشد. اما با توجه به نیروی فرهیخته و دانش آموخته روند رو به رشدی طی می شود و آینده امیدوار كننده است. همه ناچاریم كه زمینه رشد و پیشرفت راستین را فراهم كنیم. دولت، بخش خصوصی، صنایع، بخش كشاورزی و ... چشم انداز كشور ما در سال 1400 با یكصد میلیون جمعیت به نسبت جوان، با كاهش درآمدهای نفتی، باید به جد مورد توجه همه دست اندركاران به ویژه خود مردم و فرد فرد ما قرار گیرد. شرایط در كشور به گونه ای پیش می رود كه شركتها حساسیت و ارزش بازاریابی را درك می كنند، بسیاری از آنها ممكن است شكست بخورند و بعد بفهمند كه از بازاریابی غافل بوده اند.
آینده بازاریابی در كشور به دلیل وقوع اتفاقات ذیل درخشان است:
سرمایه گذاران در حال فهم این نكته هستند كه خودشان نباید مدیر باشند و باید مالكیت را از مدیریت جدا كنند.
بحث الحاق ایران به W.T.O ، امروزه به شدت مطرح است و اگر شركت ها نتوانند رقابت كنند، به طور قطع شكست خواهند خورد. در عین حال ممكن است الحاق به W.T.O در مقطعی بحران ساز باشد. چرا كه صنعت كشور، صنعت پیشرفتهای نیست. شاید از نظر تكنولوژی پیشرفته باشیم، ولی نیروی انسانی و سیستم موجود جوابگوی نیاز امروزه نیست. امروز بازاریابی در جهان به سمت خدمات پیش می رود و ما در این بخش ضعف داریم. در صورت پیوستن ایران به سازمان تجارت جهانی، مدیریت بازار كشور هم سطح با كشورهای دیگر می شود. در آن زمان مشتریان ما نیز جهانی می شوند. پس ما نیز باید به بازار جهانی فكر كرده و نیازهای آن بازار را مدنظر قرار دهیم. در این راستا باید به شناخت مشتری، كیفیت و خدمات پس از فروش اهمیت داد. یكی از كلیدهای موفقیت سازمان ها توجه به منابع انسانی است. برای تحقق این امر راهكارهای گوناگونی از جمله مدیریت مشاركتی، مدیریت كیفیت فراگیر، بهبود مستمر سیستم ها و مهندسی دوباره فرآیند موثر هستند
تبلیغات بینالمللی
تعریفهای زیادی برای تبلیغات بیان شده است ولی بطورکلی میتوان گفت که تبلیغات عبارتست از "تلاش برای تاثیر گذاشتن بر دیگران "، یعنی تبلیغات" برقراری ارتباط از طریق وسایل تبلیغاتی به منظور اقناع دیگران و تغییر آراء آنان در قبال مسائل معین"است. بطور کلی، تبلیغات "نشر افکار یا مواضعی است که بر رفتار یا افکار و یا هر دو تاثیر دارد".
تبلیغ درعرص? بین الملل صرف نظرازملیت افرادی که کارهای تبلیغاتی میکنند،مرزهای جهانی رادرمی نوردد،یعنی موسسات یاافرادی ازیک دولت معین به انتقال تبلیغات برای ساکنین یک کشوردیگراقدام میکنند.
این نوع تبلیغات برچندین پایه استواراست:
بطورمثال اگرموج تبلیغاتی بین المللی متوجه هندباشد،ضرورتی نداردکه گاوبعنوان یک موج تبلیغاتی بکارگرفته شود،چراکه گاو در نزد هندوها مقدس میباشد. در خاور دور،چینیان، رنگ سفید را علامت سوگواری و رنگ قرمز را رمز سعادت میدانند، ولی در خاورمیانه و خاور دور و آفریقا،رنگ آبی از رنگهای مربوط به سعادت شمرده میشود. ترجم? تبلیغات از زبانی به زبان دیگر قابل توجه است، لذا مراعات اختلافاتی که در لهج? انگلیسی و آمریکایی زبان انگلیسی و زبان عامیان? انگلستان وجود دارد، مهم است. در ترجم? متنی از زبانی به زبان دیگر و خصوصا در ترجم? فنی مشکلاتی وجود دارد چرا که لازم است ترجم? معنی به شکل اساسی صورت بگیرد ولو اینکه به اقتضای امر، مضمون بعضی از کلمات تغییرکند. تبلیغات جهانی در زمینه های صنعتی، تجارتی، حرفه ای و جلب مصرف کنندگان نمود دارد. علاوه بر استخدام نمایشگاهها و بازارهای تجارت بین المللی، تبلیغات از طریق سینما نیز در سطح جهانی انجام میشود. در سالهای اخیر اهتمام به تبلیغات از راه رادیو در سطح بین المللی با استخدام ایستگاههای رادیو و تلویزیون در دول مختلف افزایش یافته است و اهتمام به این نوع از تبلیغات بین المللی برای ترویج کالاهای مصرفی روبه افزایش است. با توجه به تطور و دگرگونی عظیمی که در وسایل ارتباطی و انتشار فرهنگهای مختلف روی داده، بخشی از ارزشهای مشترک در سطح جهانی بصورتی بزرگتر از قبل درآمده است. این خودکمک مینمایدتا تبلیغات در محدوده جهانی از راه استخدام افکار نزدیک به هم که ترجم? آنها از زبانی به زبان دیگر آسانتر است، ممکن گردد. لذااهمیت داردکه برنامه هایی برای تبلیغات بین المللی طرح ریزی ووسایل لازم تعیین گرددومسایل محلی وانتخاب خبرگزاریهایی که تبلیغات راانجام میدهند موردتوجه باشد،چراکه هرچه این مسایل باعنایت وتوجه بیشترمطالعه شود،بازدهی تبلیغات بین المللی زیادترخواهدشد. باروی آوردن جهان به سمت آنچه که دهکد? جهانی نامیده میشود(بانظربه تطورودگرگونی دهشتناکی که دروسایل ارتباطی رخ داده است)تبلیغات جهانی اضافه برروابط عمومی ورادیوهای بین المللی ومطبوعات ومجلات جهانی،ثقل آنرادرارتباط بین المللی افزایش خواهدداد.
درسال1900بودج? تبلیغات بازرگانی درآمریکارقمی درحدود541میلیون دلاربرآوردگردید،این رقم درسال1920بالغ بر3262میلیون دلارگردید.درسال1935این رقم به1690میلیون دلاررسید.درسالهای 1940و1941این رقم کاهش یافته وارقام آن به2088و2875میلیون دلاررسید.ازسال1950تاسال1960مجدداارقام افزایش تدریجی خودراآغازنمودبطوریکه درسال1950هزین? تبلیغات درآمریکارقم691/5،درسال1955رقم194/9،ودرسال1960به6/11 میلیارددلاریعنی معادل930میلیاردریال رسیدکه افزایشی درحدود2/4درصدرانشان میدهد.
درهمین سال 1960رقم کل تبلیغات درجهان غیرازآمریکاکلا75/5میلیارددلار،یعنی نصف کل هزین? تبلیغات آمریکابوده است هنجاراین افزایش درده سال بین1960تا1970بازهم بیشترشده است.طبق آمارمنتشرشده ازطرف سازمان جهانی تبلیغات درکتاب مخارج تبلیغاتی جهان سال1968رقم کلی تبلیغات درجهان معادل866/30میلیارد دلاربرای64کشورکه تهی? آمارهای آن مقدوربوده،برآوردشده است، دراین آمارآمریکا و کانادا با 61درصد مقام اول، اروپا با 28 درصدمقام دوم، آسیای شرقی با6درصدمقام سوم وبالاخره آمریکای لاتین با3درصدمقام چهارم رابدست آورده اند،استرالیاونوزیلندیک درصد،آفریقاوخاورمیانه یک درصدبقی? هزینه رانصیب خودنموده اند. البته این رقم مربوط به کشورهای غیرسوسیالیستی است،درحالیکه کشورهای بلوک شرق نیزدراین سالهامبالغ هنگفتی راصرف تبلیغات بازرگانی نموده اندوبنابراین هزینه های تبلیغاتی جهان رابااحتساب چندکشوردیگری که آنهاهم دراین لیست نبوده اند،میتوان درحدود32میلیارددلاریعنی بالغ بر2400بیلیون ریال برآوردنمود.
یک بعدبسیارمشخص ازتبلیغات جهانی القاء است.تبلیغات جهانی غیراز"ابلاغ"ویاحتی"تنفیذ"پیامهای ویژه اش،به عرصه های جدیدتری پاگذاشته است،و به ایجادتغییرات مناسب باسیاستهایش در افکار عمومی بادورزدن عنصردخالت منطق وخردووجدان مخاطبانش دست زده و تصور و ذهنیت مردم نسبت به واقعیات اجتماعی رابراساس هدفهای ویژ? سیاسی و یا اقتصادی و یا فرهنگی به طوراصولی دستخوش دگرگونی کرده است. ایجادتغییرات عمقی- حتی برخلاف واقعیات محسوس اجتماعی وتاریخی درافکارعمومی- به چه وسیله ای صورت میگیرد؟به عبارت دیگر،چه بعدی ازتبلیغات جهانی عهده داراین مسئولیت شگفت انگیزاست؟بی هیچ تردیدعنصر"القاء"است که چنین نقشی رادرتبلیغات امروز ایفا میکند.
تبلیغ درغرب عبارت است ازایجادتغییرات مطلوب درافکارعمومی به منظوررسیدن به اهداف مشخص.این تغییرات به هروسیله ای که صورت پذیرد،یک اقدام تبلیغی-ازدیدگاه غرب- به شمارمیاید.واضح استکه منظورازغرب،غرب سیاسی ویاجغرافیایی نیست،بلکه منظورغرب ازنظرفرهنگی ونظام ارزشی است که شامل هردوقطب شرق وغرب ازنظرسیاسی میشود. درجهان امروزکه تحت تاثیرمعیارهای تبلیغی غرب عمل میشود،تلاش برای ایجاد تغییرات مطلوب درافکارعمومی ولوباتحریک حساسیتهای جنسی وتحریف وقایع اجتماعی وحقایق تاریخی وانحراف افکارعمومی ازمسایل حیاتی جامع? بشری اگرمنجربه تحقق اهداف مشخص گردد،یک اقدام موفق تبلیغی به شمارمیاید. بسته به نوع هدف،ماهیت تبلیغات غربی تعیین میشود.این اهداف نوعافرهنگی،اقتصادی،سیاسی واجتماعی هستندومتناس بااین اهداف آموزه های تبلیغی شکل میگیرند. درجزو?"مقدمه ای برارتباطات اجتماعی"نوشت? ادوین امری استادروزنامه نگاری دردانشگاه مینه سوتاوفیلیپ اولت معاون سردبیرروزنام? بن تیبون جنوبی درایالت ایندیاناووارن آگی رئیس دانشکد? روزنامه نگاری دانشگاه جورجیامیخوانیم:"مسئولین رسانه هاچه آگهی دهنده باشند،چه سردبیریک نشریه،ویامسئولین رادیوتلویزیون،دیگرنمیتوانندفقط بااستفاده ازقو? ادراک واحساس توجه عموم رابه خودجلب وآن راحفظ کنند.به گفت? هری هنری درکتاب تحقیق درموردانگیزش"نمونه هایی هستندتجاری که براساس حدس وگمان خویش عمل کرده وبسیارهم موفق شده اندتاحدی که نامشان درتاریخ هم ثبت شده است. اماتاریخ درمورد99تاجردیگری که به همان اندازه متکی به نفس بوده ولی آنقدرخوش شانس نبوده وورشکست شده اندچیزی نمیگوید". این نمونه هایی که آقای هری هنری به آنهااشاره میکند و مولفین این جزوه سردبیران مطبوعات ومدیران رادیوتلویزیونهاراراهنمایی میکنندکه به تذکرآقای هری هنری توجه نمایند،چه کسانی هستند و چه هدفهایی داشته اند و چگونه در اهداف خود موفق و یا ناموفق شده اند؟ این افرادتاجرانی هستندکه برای فروش بیشترمحصولاتشان شیوه های خاص تبلیغاتی رابه کارگرفته اندوازآنجاکه این شیوه هامتناسب باواقعیات اجتماعی بوده ویانبوده،موفق شده اندویاناکام مانده اند.درمتن این اظهارات تعریف غرب ازتبلیغات نهفته است. بنابراین تعریف،هدف تبلیغ رساندن پیام به پیام گیرنده نیست،بلکه تغییردرافکارعمومی به منظوررسیدن به اهدافی که مستقیماویابه طورغیرمستقیم نتایج ملموس مادی وسوء اقتصادی راشامل میشود،تعریف اصلی تبلیغ شناخته میشود.به عبارت دیگر،درتبلیغات غرب تغییرات درافکارعمومی وسیله ای برای کسب منافع اقتصادی ویاسیاسی است درحالیکه درتبلیغات اسلامی رشدوتعالی جامعه هدف اساسی است،هرچند برای رشدجامعه ایجادتغییرات درافکارعمومی الزام آورباشد.
درتبلیغات تجاری هم ازروش شرطی(وقتی یک محرک خنثی چندین باربایک محرک طبیعی همراه باشدومحرک خنثی به صورت محرک شرطی توانست سبب بروزپاسخ بشود،واین کاربه دفعات متعددانجام گرفت،میتوان ازمحرک شرطی برای شرطی کردن یک محرک سوم نیزاستفاده کرد،ماننداین تبلیغ که"جوانان بانشاط همیشه کوکاکولامینوشند"که البته واضح است که هیچ رابطه ای بین نشاط وکوکاکولاوجودندارد. این نوشابه ممکن است درهضم غذاموثرباشدولی نمیتوانددرنشاط انسان که کیفیت روحی وروانی است تاثیرداشته باشد)استفاده میکنندوهم ازروش طرح ناگهانی(بسته به موضوع پیام وزمین? اجتماعی آن ازروش طرح ناگهانی استفاده میشود،مانندقطع فیلم سینمایی درسینماهاوتبلیغ تجاری درمیان آن،ویاقطع برنامه های رادیووتلویزیون برای اعلام خبرهای بسیارمهم وغیره.
ازهنگامیکه وندل ویلکی عبارت معروف خودیعنی"یک جهان"رادرمبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری درسال1940بیان کرد،فاصل? بین این مفهوم وواقعیت وجودی آن کمترشده است.درسال25،1992دادوستدکنند? برتردنیاتقریبا54%ازبودج? تبلیغاتی خود را در خارج از ایالات متحده صرف کرده اند که این رقم بیشترازرقم45درصدی استکه درسال1989به این امراختصاص داشت. ازاین میان، فرماندهی در دست 10دادوستدکننده ازآمریکا و 6 دادوستدکننده از ژاپن بود و بقی? کشورها هیچیک بیش از 2 داد و ستدکنند? برتر جهانی ندارند. در اکثرکشورها،بازارهامرکب ازنامهای تجاری محلی،منطقه ای وبین المللی است.یک نام تجاری محلی محصولی است که تنهادریک کشورخاص به بازارعرضه میشود. یک نام تجاری منطقه ای محصولی است که درسراسریک منطقه،مثلاآمریکای شمالی یااروپابه بازارعرضه میشود.یک نام تجاری بین المللی به واقع درهمه جای دنیایافت میشود.تبلیغات بین المللی درتجارت جهانی اخیرابه طورنسبی توسعه یافته است.این پدیده به شکلی سازمان یافته تااواخرقرن نوزدهم هنوزپدیدارنشده بود.مدارک موجودتاریخی درمصر،ایران،یونان وروم نشان میدهندکه فلزات،ادویه،پارچه،سنگهای قیمتی ودیگرموادگرانبهادرگذشته های دورمبادله میشوند. این مبادلات تجاری غیرازمواردی است که جزوباج وخراج ومالیات محسوب میشدند.درقرون وسطی،هلندبه تجارت لاله های حبابی،به شکل بین المللی وپایاپای،درعوض محصولات وخدمات متنوع اشتغال داشت.شرکتهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و هلندی،چای،ادویه وابریشم راازمشرق زمین تحصیل وبه مصرف کنندگان اروپایی عرضه میکردند. این عمل باتعریفی که ماازبازاریابی درذهن داریم همخوانی ندارد،زیراشرکتهای تجاری قدیمی محصولات رابرای بازارهای اروپایی تهیه نمیکردند.همچنین تولیدکنندگان درترکیه،چین،فیلیپین واندونزی درپی برانگیختن تقاضابرای کالاهای خود در اروپا نبودند. بازاریابی زمانی پدیدار شدکه تاکید از روی ورود محصولات (چای، ادویه، ابریشم، طلا،نقره) برداشته و بر صدورمحصولات گذاشته شد. الگوهای فعلی توسع? بین المللی، به شکل گسترده ازقرن بیستم پدیدارشدند. درک این الگوهای تجاری به ماکمک خواهد کرد که اولا چگونگی مدیریت شرکتهای قدیمی را قدر شناسیم و ثانیا برخی ازمحدودیتهایی که آداب و رسوم تاریخ بر آنها تحمیل میکرد، را دریابیم. دومدل عمده برای سنجش چگونگی تبلیغات درفرهنگهای بیگانه توسعه یافته اندکه یکی ازآنهابازارمدارودیگری فرهنگ مداراست.
این مدل مبتنی براطلاعات ومشاهدات حاصل ازچندین کشوراست.این مدل وجودنامهای تجاری محلی،منطقه ای وبین المللی راتقریبادرتمامی طبقات محصولات به رسمیت میشناسد.دومتغیرعمده عبارتندازسهم بازارنام تجاری دریک طبقه وانداز? آن طبقه؛برای مثال درصدسهم نام تجاری دربازارطبق? موردنظرممکن است درچهارکشورکاملاتغییرکند. بابکارگیری مدل تحلیل بازار،کشور"ج"درواقع ازهمه کم اهمیت تراست.کشور"د"نه تنهایک بازاربزرگترجهانی برای نام تجاری است،بلکه ازنظرکل بازارنیز،بسیاربزرگ است.یک مدیربازاریابی دردفترمرکزی نبایدصرفاسهام رادرنظربگیرد،بلکه بایدانداز? بازار،میزان رشدوفرصتهای رشدازطریق محصول جدیدیامخارج افزایش یافته رانیزمدنظرقراردهد. برای مثالنوشابه های غیرالکلی باطعم کولاتقریبادرآلمان درمقایسه باایالات متحده،کمترموردتوجه است؛برای ایجادفروش درآلمان بایدنوشابه ای تولیدکردکه دارای طعم پرتقالی ویالیمویی باشد. مک دونالددرسنگاپورومالزی نوشابه ای باطعم میوه ای مربوط به همان مناطق،ودرهاوایی سوسیس پرتقالی(کشور)راهمراه باهمبرگرهای بزرگ(big macs)،ساندویچ ماهی وسیب زمینی سرخ کرده،عرضه میکندتاذائق? بومی رارعایت کرده باشد.انجام دادن چنین تغییراتی درراهبردیکدست نام تجاری جهانی برحسب بازار،فصل وشرکت صورت میپذیرد. شرکتهای جهانی آگاه،راهبردی انعطاف پذیربکارمیگیرندوبه مدیریت امکان میدهندتانامهای جدیدمحلی راآزمون کنند.آنهادریافته اندکه تقریباتمامی نامهای تجاری موفق جهانی یاچندملیتی،درجایی بایک نام تجاری محلی آغازکرده اند.درمقابل،ژیلت درسال1990پس ازانجام دادن تحقیق وتوسع? فراوان،تیغ سنسور(sensor)خودرابی آنکه ازکشورخاصی آغازکنددرسراسرجهان عرضه کرد.این محصول به قدری موفق بودکه ژیلت برای پاسخگویی به تقاضای اولیه دچارمشکل شد. بزرگترین موسسات تبلیغاتی ازحجم فزایند? برنامه ریزی جهانی بهره مندمیشده اند.ظرف13سال،ازسال1976تا1989سهم بازارموسسات تبلیغاتی چندملیتی ازپرداختهادرسطح جهان از14%به30%افزایش یافت،زیراتبلیغ کنندگان،تبلیغات دربار? نام تجاری راهمگام باموسسات واحددرسراسراروپا،آسیاوآمریکای شمالی انجام میدادند.درسال1992سهم مشترک شبکه ای متشکل از10موسسه برترازمخاج تبلیغاتی جهانی به بیش از48%افزایش یافت.
دومین مدل تبلیغات بین المللی برتفاوتهای فرهنگی بین مردم وکشورهاتاکیددارد.این مکتب فکری،برخی ازنیازهای مشترک مردم رادرسراسرجهان به رسمیت میشناسد،ولی براین واقعیت نیزتاکیدمیگذاردکه تامین این نیازهادرفرهنگهای مختلف به صورگوناگونی انجام میگیرد؛گرچه برخی ازعواطف واحساسات برای نوع بشر،پایه ای محسوب میشوند،ولی درج? ابرازعمومی این عواطف واحساسات ازیک فرهنگ به فرهنگ دیگرمتفاوت است. وجودرفاقت وهمدلی نوعی،دردفاترکاری کشوراسترالیا،مستقردرکشورژاپن،غیرقابل تصوراست.روابط غیررسمی وخطاب کردن یکدیگربااسم کوچک که درآمریکای شمالی متداول است،درآلمان که همکاران معمولابااسم کوچک همدیگررامخاطب قرارنمیدهند،بااخم وتخم روبروخواهدشد. درژاپن فاصل? بین مدیریت وکارکنان بالباسهای متحدالشکل وپویائیهای گروهی،مخفی نگاه داشته میشود،ولی درواقع وسیعترازآنستکه دراکثرکشورهای غربی به چشم میخورد.به همین ترتیب نحو? طبقه بندی اطلاعات وارزشهایی که به مردم،مکانهاواشیاء نسبت میدهیم،بستگی به محلی داردکه درآن پرورش یافته ایم. فرهنگهای بازمین? قوی درمقایسه بافرهنگهای بازمین? ضعیف درعرص? تبلیغات چه تفاوتهایی بایکدیگردارند؟طبق نظری? زمین? قوی/ضعیف،گرچه وظیف? عمد? تبلیغات درسراسرجهان یکی است،ولی بیان پیامهای آن درآرایشهای فرهنگی مختلف تغییرمیکند. مهم ترین تمایزبین فرهنگهای بازمین? قوی- که درآن معنای پیام،فقط درچهارچوب معینی قابل فهم است- وفرهنگهای بازمین? ضعیف- که درآن پیام به عنوان یک موجودمستقل درک میشود- درچگونگی درک وفهم پیام است.آنچه میایدفهرستی است ازطیف اینگونه فرهنگهاکه باژاپن،به عنوان پرزمینه ترین فرهنگ شروع میشود،وبه آلمان باضعیف ترین درج? زمینه ختم میشود: ژاپن،چین،کشورهای عربی،یونان،کشورهای اسپانیایی زبان،ایتالیا،انگلیس،فرانسه،آمریکای شمالی،اسکاندیناوی و آلمان؛ همانگونه که قبلا گفته شد، مسئله ای که در تبلیغات بین المللی نمیتوان ازنظردورداشت مواردی است که به زبان مربوط میشود.تفاوت بین انگلیسی وژاپنی آموزنده است. انگلیسی یک زبان بازمینه ومفاهیم اندک است؛کلمات انگلیسی معانی دقیقاتعریف شده ای دارندکه به کلمات پس وپیش،وابستگی چندانی ندارند.در زبان ژاپنی یک کلمه میتواندچندین معناداشته باشد؛شنونده یاخواننده نمیتواندمعنای دقیق یک کلمه رادریابد،مگراینکه کاملاجملات قبل وبعدکلم? مزبور،یعنی چهارچوب یازمینه ای راکه کلمه درآن بکارگرفته شده است،را بخوبی بفهمد. آندسته ازپیامهای تبلیغاتی راکه نویسندگانی بازمینه وپیشین? فرهنگی قوی نوشته اند،ممکن است درفرهنگهای دارای زمینه وپیشین? ضعیف،به سختی درک شود،زیرانمیتوانندبه نکت? مورد نظربه خوبی اشاره کنند. در مقابل،آندسته از پیامهای تبلیغاتی راکه نویسندگان باپیشین? فرهنگی ضعیف نوشته اند،ممکن است در فرهنگهای دارای پیشین? قوی، درک نشوند، زیرا جزئیات زمینه سازبرای درک مفهوم راحذف کرده اند.تاکاشی می شیوکارئیس دی وای آر(DYR)که یکی ازشرکای تجاری یانگ اندرابیکم ودنستواست،دربحثی شیو? تبلیغات ژاپنی راچنین بیان میکند: "درژاپن متمایزساختن محصولات ازطریق تشریح کلامی نکاتی که باعث تمایزبین محصولات میشود،مطرح نمیشود؛درست برخلاف آنچه که درآمریکامعمول است.این تمایزازطریق واردکردن مردم به آگهی ها- شیو? صحبت آنان،موسیقی،منظره و...- به جای تاکیدبرکیفیتهای منحصربه فردوتفاوتهای خودمحصول،انجام میگیرد
یكی از رویكردهای جدید به بازاریابی، بازاریابی انقلابی است. شركتهایی مانند هارلی - دیویدسون (Harley - Davidson) از این نوع بازاریابی بهره جستهاند و به نتایج قابل قبولی دست یافتهاند. بسط منابع محدود، ارتباط صمیمانه با مشتری و خلق راهحل برای ارضای نیازهای مشتری از تاكیدات این رویكرد است. رهنمودهای دهگانهءاجرای بازاریابی انقلابی عبارتند از:
<a href="http://www.frotel.biz/mobile2.php?id2=179&ob=3&su=2&name1=كامپيوتر%20و%20لوازم%20جانبي&id1=35&wid=13116" target="_blank" dir=rtl><img src="http://www.eledig.com/picture/poste.gif" border="0" alt="جذاب ترین پوسته ها برای لپ تاپ"></a>
>امروزه دیگر دنیا، دنیای افراد موفق است و یک اصل در موفقیت افراد، خلاقیت آن هاست. بر همین اساس امروز قصد داریم تا خلاقیت را از دیدگاه روانشناسی بررسی کرده و شما را با ابعاد آن آشنا کنیم:
امروزه دیگر دنیا، دنیای افراد موفق است و یک اصل در موفقیت افراد، خلاقیت آن هاست. بر همین اساس امروز قصد داریم تا خلاقیت را از دیدگاه روانشناسی بررسی کرده و شما را با ابعاد آن آشنا کنیم: روانشناسی خلاقیت شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود… … از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند. شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است اشاره آلفرد هیچکاک اغلب برای شخصیت پردازی قهرمانان قصه های خود از عنصر خلاقیت بهره می گرفت. به عبارت دیگر هر کدام از شخصیت های داستانی او یک ویژگی خاص داشتند. در قصه «پنجره عقبی» یک عکاس نشریه به خاطر شکستگی پایش باید مدت ها در خانه بستری شود، اما او بیکار نیست و با لنزهای دوربین ازطریق پنجره عقبی اتاقش، زندگی مردم را می کاود و قصه آنچنان روان و زیبا پیش می رود که در پایان، همان عکاس خلاق به عنوان کارآگاه، یک جنایت واقعی را عریان می کند. افراد خلاق نیز این گونه هستند، آنها مثل افراد عادی به پیرامون خود نگاه نمی کنند. شاید از منظر مردم، برخی از افراد خلاق دچار برخی کاستی ها در حواس باشند، اما اینگونه نیست. آنها به هر پدیده ای به گونه ای دیگر نگاه می کنند.
خلاقیت را قوه و استعدادی می دانند که تصویرهای ذهنی را به نحوی منحصر به فرد، با هم ترکیب و یا این که رابطه ای غریب و غیرعادی میان آنها ایجاد می کند. البته باید گفت تصویرهای ذهنی نباید فقط نو و بدیع باشند، بلکه باید سودمند و مفید هم باشند.«نورمن مایر» می گوید: « صرف خارق العادگی و یا متفاوت بودن تصویر ذهنی، نشانه خلاقیت و امتیاز آن نیست، چون، چه بسا که آن تصویر ذهنی، نشانه ای از ناهنجاری روانی نیز باشد. عدم درک این تمایز، امکان آن را فراهم می کند که غالباً نبوغ را با جنون خلط و قاطی کنیم. شاخص ممتاز بودن راه حلهای خلاق آن است که باید عملی باشند، یعنی این که با واقعیت در پیوند باشند آیا خلاقیت را می توان رشد داد؟خلاق بودن- یعنی دیدن چیزهایی در عالم و آدم، که به چشم دیگران نیاید- آسان نیست. همین که چیزی را متفاوت از دیگران به تصور درآورید، در زمره افرادی قرار می گیرید که انگشت شمارند. غالباً سازمانها کسانی را که پای بند دید و نگرش منحصر به فرد خود در مورد پدیده ها هستند، برنمی تابند. در محیط هایی که تأکید بر همگنی و یکپارچگی است، داشتن نگرش متفاوت با دیگران سهل نیست. اما آیا انسانهای خلاق با سایر انسانها تفاوت دارند؟ آیا توانایی آنها ارثی است یا اکتسابی؟ شواهد دلالت دارند که هم وراثت و هم محیط، در بالندگی و رشد خلاقیت مؤثر است. خلاقیت را باید صفتی پنداشت که هر انسانی به درجاتی بدان موصوف است. آن چه ضروری است، این است که باید زمینه تجلی این قوه را در داخل اعضای سازمان، خاصه در مدیران فراهم کرد. خلاقیت را نمی توان تابع منطق دوتایی و یا مقوله ای دوگانه به حساب آورد. بدین معنا که بگوییم انسانها یا واجد آن هستند و یا فاقد آن. از سوی دیگر، اگرچه هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، برخی کسان هستند که به علت داشتن توانایی های ذاتی، این قوه را موفق تر از دیگران به کار می گیرند. مشخصه های افراد خلاق: ۱) به وضع موجود رضایت نمی دهند و طالب تغییر هستند. ۲) در دوران بچگی در محیطی با غنای فرهنگی، پرورش یافته اند. ۳)در کار اندیشیدن تاجایی که ممکن است، از قالب و چارچوب می گریزند. ۴) اضطراب و دلواپسی شان در کمترین حد است. ۵) استقلال نظر و پویایی بالایی دارند. ۶) استبداد رأی در آنها در کمترین حد ممکن است. ۷) موضع گیری آنها ناظر بر بازدهی بیشتر است. ۸) تکانه ها و امیال درونی شان با تأکید و تصدیق بیشتر مواجه می شوند. ۹) میزان درگیری ها و تعارضات درونی شان در سطح متعادلی قرار دارد.
به نظر می آید که ویژگی های یاد شده، این حکم را که هر کسی سهمی از قوه خلاقیت دارد، نقض می کند. ولی در واقع چنین نیست، چون ویژگیهای یاد شده فقط انسانهایی را وصف می کنند که از قوه خلاقیت بسیار بالایی برخوردارند. تحقیقات انجام شده، نشان می دهد که انسان های بسیار خلاق، با کسانی که دارای قوه خلاقیت متوسط یا کم هستند، تفاوت دارند. «کروپ لی» می گوید: «انسان خلاق در فعالیتهای فکری خود نرمش و انعطاف پذیری خاصی دارد. او خود را پایبند حفظ و نگهداری وضع موجود که مطابق با نظر وی نیز هست، نمی کند و پیوسته آماده و مستعد آن است در نظراتش تجدید نظر کند و اما به عکس، آن کسی که اندیشه خود را مطلق می انگارد، اعتقاد آتشین به منطقی و صادق بودن نظراتش درباره جهان دارد. او نه، می خواهد و نه، می تواند مواضع فکری خود را با اوضاع دائم التغییر متناسب کند و محکم به آنچه «به گمان او» درست است، می چسبد. چنین شخصی بر خلاف افراد خلاق، انعطاف پذیری فکری ندارد و بسیار قالبی و کلیشه ای عمل می کند. چنانکه اشاره شد لازم است سازمانها بستری فراهم کنند تا کارکنان، درجاتی از خلاقیت را که به طور بالقوه از آن برخوردارند، به فعلیت در آورند. برای مثال سازمانهای با مشخصات زیر، لزوماً تجلی و ظهور تفکر خلاق را با مشکلاتی مواجه می کنند: ▪ شغلها، تعاریف محدود و ظریفی دارند. ▪ روابط اختیار و اقتدار، تعاریف قطعی و انعطاف ناپذیری دارند. ▪ رفتار کارکنان، با مجموعه ای مدون از بخشنامه ها و روش کارها هدایت و کنترل می شوند. ▪ روابط حاکم بر سازمان، خشک و رسمی است و قابلیت های فردی کارکنان لحاظ نمی گردند. ▪ تنوع آرا و مواضع متقابل، امکان ابراز نمی یابند. ▪ فضای اطلاع رسانی محدود و بسته است. ▪ تخصصی کردن کارها در حد افراط به چشم می آید. ▪ نظام نظارتی در مورد ثبات، قابلیت پیش بینی و کلیشه سازی امور وجود دارد. ▪ بیشتر به پاداش بیرونی که دارای جنبه مادی است اتکا دارند، تا پاداش درونی که در نفس کار پنهان است. شواهد حکایت از آن دارند که سازمانهایی که انباره ای از بخشنامه ها، آیین نامه ها، خط مشی ها و ساز و کارهای نظارتی دارند نمی توانند امکان آن را بیابند که بر میزان خلاقیت کارکنان خود بیافزایند.
الف) روشهای فردی برای برانگیختن خلاقیت ۱) خلاقیت را می توان با آموختن راههای «خلاق شدن» و پرهیز از کاربرد رهیافت هایی که در حل مشکلات معمول است، زیاد کرد. این روش که به نام «آموزش مستقیم» معروف است بر پایه این فرض قرار دارد که چون افراد گرایش بدان دارند که در حل مشکلات از راه حل های رایج استفاده کنند، این امر آنها را از به کارگیری توانمندی ها و ظرفیت های واقعی شان باز می دارد. بنابراین روش «آموزش مستقیم» که در جستجوی راه حل های بدیع و نو است، زمینه مساعدی برای رشد اندیشه های خلاق فراهم می سازد. ۲) روش فردی دیگر «فهرست کردن ویژگیها» نام دارد. در این شیوه، تصمیم گیرنده ابتدا ویژگی های اصلی مربوط به راه حل های مرسوم را می یابد و سپس هر یک از ویژگیهای اصلی را جدا جدا بررسی می کند و آنگاه تا جایی که ممکن است نسبت به تغییر هر کدام از آنها، همت می گمارد و در راستای همین تغییر هر طرحی را ولو آنکه خنده دار نیز باشد، بدون چشم پوشی فهرست می کند و وقتی که فهرست جامعی تهیه کرد و اشکالات را مشخص نمود گزینه های مؤثر و سودمند را انتخاب و بقیه را حذف می کند. ۳) خلاقیت را همچنین می توان با جایگزین کردن تفکر عمودی با تفکر افقی یا زیگزاک از قوه به فعل درآورد. تفکر عمودی، قویاً عقلانی و منطقی است و دارای فرایند زنجیره ای است که هر حلقه آن در یک توالی ناگسستنی در پی حلقه پیش از خود می آید. هر حلقه از زنجیره این تفکر، لزوماً باید معتبر و درست باشد. افزون بر آن، تفکر عمودی، فقط چیزی را گزینش و بررسی می کند که ذیربط با موضوع باشد.به عکس آن، تفکر افقی در گستره سطح حرکت می کند و رو به سوی گوشه ها و جوانب دارد و چنین نیست که راه حلی را بپروراند، بلکه به بازسازی و تغییر آن می پردازد. تفکر افقی به صورت فرآیند زنجیره ای نیست. برای مثال انسان ممکن است برای گشودن مشکلی به جای آنکه از محل شروع راه حلی که مرسوم است، آغاز کند، از نقطه آخر آن بیآغازد و سپس به مراحل ماقبل آن برگردد. هر مرحله از تفکر افقی لزوماً درست و معتبر نیست، زیرا چه بسا اقتضا کند از مسیری انحرافی بگذرد تا اینکه به جایی برسد که راه درست، پدیدار و آشکار گردد و در خاتمه اینکه تفکر افقی خود را پایبند اطلاعات مربوط با موضوع نمی کند و به عمد اطلاعات خارج از محدوده یا غیرمربوط را به کار می گیرد تا شیوه جدیدی برای نگرش به مشکل بیابد.
ب- روشهای گروهی برای برانگیختن خلاقیت بیشترین تلاش در زمینه پرورش خلاقیت را می توان در حوزه کارهای گروهی مشاهده کرد. برجسته ترین شیوه های گروهی برای پرورش خلاقیت عبارتند از: روش طوفان فکری (سیال سازی ذهن)، روش گوردن و روش تلفیقی نامتجانس ها. ۱) روش طوفان فکری(یا بارش مغزی) وجه شباهت روش طوفان فکری و روش گوردن در آن است که شش تا دوازده نفر برای مدت معینی پشت میزی می نشینند و سعی می کنند به طور آزادانه و فارغ از هر گونه عوامل بازدارنده ذهنی تا جایی که امکان پذیر است به ارائه روش ها بپردازند. در این جلسه باب نقد و انتقاد درباره پیشنهادها کاملاً بسته است و تمامی پیشنهادهایی که در جلسه مطرح می کنند، می نویسند تا بعداً راجع به آنها به بحث و بررسی بپردازند و اما وجه تفاوت این دو روش، در آن است که در شیوه طوفان فکری، اعضای گروه درباره مشکل، آگاهی دارند و رئیس جلسه طوفان فکری، مشکل را به روشنی تمام بیان می کند، به گونه ای که همه شرکت کنندگان به درک آن نائل آیند. سپس وی اعضای گروه را موظف می کند تا جایی که امکان دارد ذهنیت خود را درباره مشکل بیان کنند.
۲) روش گوردن روش گوردن، بر خلاف روش طوفان فکری، فرصت های بیشتری را برای ارائه راه حل های واقعاً بدیع و تازه مهیا می کند. چون که فقط رئیس جلسه از ماهیت دقیق مشکل آگاه است، او به جای اینکه مشکل را به روشنی برای گروه بیان کند، فقط به طور غیرمستقیم بدان اشاره می کند. برای مثال رئیس جلسه در روش طوفان فکری ممکن است مشکل را بدین صورت بیان کند: «مدرسه ما سال آینده فضای آموزشی کافی برای ثبت نام کنندگان احتمالی ندارد.» اما رئیس جلسه در شیوه گوردن ممکن است فقط عبارت های «فضای آموزشی» یا «زیادی تعداد ثبت نام کنندگان» را بگوید.
هر چند در روش گوردن، اتلاف وقت، بسیار زیاد است و کمتر ناظر بر هدف است، ولی فرصتی را برای شرکت کنندگان فراهم می کند تا راه هایی را بدون دخالت فلج کننده راه حل های سنتی کشف کنند. این روش به جای آنکه با تعبیر و تفسیر راه حل های موجود، برای اندیشه محدودیتی ایجاد کند، آن را مجاز می کند تا با آزادی کامل جولان دهد و تنها محدودیتی که برای اندیشه حادث می شود ناشی از دلالتهای ضمنی کلمه یا کلماتی است که رئیس جلسه در اختیار شرکت کنندگان گذاشته است. روش تلفیق نامتجانس ها یکی از مفیدترین راههای رشد قوه خلاقیت، تلفیق نامتجانس هاست و آن شیوه ای است که سعی دارد عناصر متفاوت و بی ربط را با هم تلفیق کند تا از این رهگذر راه حل های تازه ای برای مشکل پیدا کند.
بدیهی است که خیلی از مشکلاتی که حادث می شوند، تازگی ندارند. آنچه محل بحث است، این است که مشکل را باید به شیوه ای تازه نگریست. این دیدگاه در جای خود، ظرفیت و امکانی را برای عرضه راه حل های اساساً نو فراهم می کند. برای یافتن نگرش های نو در مورد مشکلاتی که سابقه وقوع دارند، ضروری است که شیوه های آشنای نگاه کردن به مسائل را کنار بگذاریم. روش تلفیق نامتجانس ها به نحو گسترده ای از تمثیل، برای پیدا کردن شباهت ها و همانندی های موجود در کارکرد پدیده ها و روابط میان آنها استفاده می کند. برای نمونه، تمثیل مستقیم، می تواند با مقایسه وجوه شباهت در واقعیات، علم و فناوری، راه حل های تازه ای را کشف کند. «الکساندر گراهام بل» با فهمیدن سازوکار عناصر موجود در گوش و به کار بستن آنها در «جعبه سخنگوی» خود به پدیده ای شگفت انگیز دست یافت. او بعد از اینکه پی برد استخوان های برجسته ای در گوش با غشای نازکی کار می کنند، از خود پرسید چرا قطعه ای محکم و ضخیم از غشا نباید تکه ای از استیل را حرکت دهد. او از درون همین قیاس، تلفن را طراحی کرد. خلاق باشید !
علمای تعلیم و تربیت، روشهای متعددی برای آموزش خلاقیت پیشنهاد میكنند كه اغلب مشابه به یكدیگر است كه به برخی از آنها اشاره میكنیم :
1ـ احترام به عقاید عادی و غیر عادی كودكان .
2ـ طرح پرسشهای برانگیزنده و محرك .
3ـ تشخیص و تمیز استعدادهای كودكان
4ـ دادن آزادی عمل به كودكان
5ـ احترام به كودكان و ایمان داشتن به توانایی آنها. (تورنس، اسمیت، درو )
6ـ تشویق زیاد والدین در انجام كارهای خلاق .
7ـ حاكم بودن ارزشها نه قوانین .
8ـ داشتن تصاویر ذهنی مثبت از آینده كودكان خود .
9ـ احترام به تخیلات كودك
10ـ مشاهده اشیاء از نزدیك و دستكاری آنها .
11ـ تكمیل كردن اشیاء و امور ناقص، جملات ناتمام، داستانهای ناقص، نقاشیها و تصاویر نیمه تمام و مبهم .
12ـ تدارك فرصتهای مناسب یادگیری .
13ـ هدایت كودك به سوالات تازه .
14ـ واداشتن به كنجكاوی و كنكاشهای ذهنی .
«تورنس» اصولی برای توسعه تفكر خلاق از طریق مدرسه ارائه میدهد :
1ـ حساس كردن دانشآموزان به محركهای محیطی 7ـ ایجاد فرصت برای تفكر خلاق
2ـ تشویق به دستكاری اشیاء 8ـ گسترش انتقاد سازنده
3ـ تشویق عقاید نو 9ـ روحیه حادثه جو داشتن
4ـ ایجاد جوی خلاق در كلاس 10ـ كسب شناخت در رشتههای گوناگون
5ـ آشنا كردن كودكان با فرایند خلاقیت 11ـ ارزشمند داشتن تفكر خلاق
6ـ ارزشیابی و تشویق یادگیری خود انگیز
نتایج نظرسنجی از تعدادی معلمان در زمینه خلاقیت :
نتایج بدست آمده از نظرات تعدادی از دبیران مجرب، در زمینه عنوان مقاله به شرح زیر میباشد :
- اكثراً معتقدند كه ارتباط مستقیمی بین متون درسی و خلاقیت وجود دارد و محتوای درسی در عین پربار بودن باید جالب و جذاب بوده و متناسب با نیازهای فردی و اجتماعی طراحی شود. به روز بودن مطالب درسی، نقش مهمی در ایجاد خلاقیت داشته و زمینهساز و تقویت كننده آن میباشد .
- نحوه شناسایی دانشآموزان خلاق میتواند استفاده از روش مشاهده رفتار (یا از طریق مشاهده كارهای هنری ...) باشد.كه این از طریق درگیری ذهنی دانشآموز نسبت به مطالب درسی، از عملكرد دانشآموز و از طریق ایجاد انگیزه در آنان، طرح سوالات معلم از شاگرد و پاسخ غیر معمول شاگرد به سوالات، انجام آزمایش و احترام به عقاید كودكان امكان پذیر میباشد .
- و اما خصوصیات عمده معلمان خلاق را در: علاقه به مطالعه، پر تحرك بوده و فعالیت و پویایی، نوآوری در طرح درس، پشتكار و جدیت، استفاده از حداقل امكانات جهت آموزش، داشتن ابتكار در تدریس، دارا بودن اعتماد به نفس، انعطافپذیری، استفاده از فعالیتهای فوق برنامه (رسمی ـ غیر رسمی)، توجه به تفاوتهای فردی دانشآموزان، استفاده از وسایل كمك آموزشی، منضبط بودن و دانش كافی میدانند .
- عوامل مانع در تفكر خلاق راعبارتند از: مسایل مالی و معیشتی (اقتصادی) 2ـ تبعیض قایل شدن 3ـ جمود فكری 4ـ عدم استفاده از وسایل كمك آموزشی 5ـ داشتن مشكلات روحی و عاطفی 6ـ بیحوصلگی و كمبود امكانات 7ـ استفاده از روشهای سنتی در تدریس 8ـ تكیه بر نمره و امتحان 9ـ تفكر قالبی و همگرا .
راههای ایجاد و پرروش خلاقیت :
1ـ ایجاد انگیزه در دانشآموزان 6ـ تشویق دانشآموزان به تحقیق و پژوهش
2ـ درگیری ذهنی با مطالب درسی 7ـ احترام به دانشآموزان
3ـ طرح موضوعات جدید 8ـ اهمیت دادن به فعالیتهای فوق برنامه
4ـ ایجاد فضای آموزشی مناسب 9ـ مطالعه و تحقیق
5ـ بكارگیری وسایل سمعی و بصری
- نقش معلم را در پرورش خلاقیت بصورت نقش محوری و به عنوان سكاندار علم و دانش میدانند و همچنین ایجاد نمودن روحیه پژوهش دردانشآموزان و ایجاد انگیزه، ابتكار و تشویق دانشآموزان به فعالیتهای غیر كلاسی .
و بالاخره نقش تحصیلات والدین و جو عاطفی حاكم بر خانواده، وضعیت اقتصادی مطلوب خانواده، استفاده از امكانات تفریحی و رفاهی سالم، ایجاد فضای سالم و روانی در مدارس وتوجه به علایق و استعدادهای دانشآموزان و كمك به انجام پژوهش و تحقیق را عامل مهمی در شكوفایی استعداد دانشآموزان میدانند .
مقدمه
رهبری وبصیرت : بصیرت به عنوان یکی از ازاجزای اساسی رهبری کا رآمد شناخته شده است.
این اصطلاح بطور کلی برای توصیف کسی بکار می رود که درک روشنی ازآینده واقداما ت لازم برای رسیدن موفقیت آمیز به آنجا را دارد.
حضرت علی (ع): پرچم مدیریت وفرماندهی را بدوش نمی کشد مگر کسی که صاحب بصیرت ومقاومت وآگاه به موانع ومسائل حق باشد
پیامبر اکرم(ص): کسی که به شرایط زمان اش آگاه باشد هرگز خطرات وتهدیدات او را احاطه نمی کند
شرایط اجتماعی در گذشته وحال محتاج مدیریت بوده وخواهد بود .کسی می تواند مدیر باشد که بتواند با استفاده از ابزارهای موجود اعم از سخت افزار ونرم افزار مجموعه ای را به اهداف از قبل تعیین شده خود برساند مدیر برای اینکه موفق شود و به اهداف خود برسد، با ید برنامه ریزی داشته باشد زیرا کسی که بدون برنامه فعالیت خودراشروع کند قطعا موفق نخواهد شد.پس برای اینکه برنامه ریزی باموفقت انجام شود .مدیر باید دارای بینش ودرک لازم ازمحیط درون وبیرون خود داشته باشد. دوراندیشی وهمچنین آینده نگری مدیربه پیشبرد اهداف سازمان،موسسه،شرکت،خانواده؛و....خواهد انجامید.مدیریت کردن مدیر یعنی اینکه با درایت خود ازدیگران کاربکشد.مدیر می تواند با بیان کردن اهداف خود دیگران را برای کمک به خود ترغیب کند .فقدان مدیریت؛ موجب ناهماهنگی ، انحراف از هدف؛ اتلاف وقت وانرژی می شود
هدفهای لفظی وواقعی :
عبارات واظهاراتی که چیستی هدفها رابیان می کنند،هدفهای لفظی نامیده می شود.نتایجی که رفتار، عملا در جهت آنها هدایت میشود،هدفهای واقعی را تشکیل می دهند
تصمیم گیری ومدیریت:
تصمیم گیری چهارچوبی برای عملکرد کارکنان سازمانی فرا هم می سازد.ازاینرو نقشی پر اهمیت درمدیریت ایفا می کند .همین نقش مهم موجب شده که برخی مراجع صاحب نظر ،درواپسین تحلیل ، برای مدیریت فقط یک کار کرد قائل شوند وآن تصمیم گیری است. سایمون (1965) تصمیم گیری را با مدیریت مترادف می داند .منظور ازتصمیم گیری تحت تاثیر قراردادن رفتار وعملکرد افرادی است که اجرای عملیات سازمان را برعهده دارند . گریفیث(1959) تصمیم گیری را قلب سازمان ومدیریت می داند .و معتقد است که تمام کارکردها ی مدیریت وابعاد سازمان رامی توان برحسب فراگرد تصمیم گیری توضیح داد.
شرایط تصمیم گیری :
تصمیم گیری در زمان حال صورت میگیرد واقدام وعمل براساس آن به منظور رسیدن به هدفی درآینده است. شرایط تصمیم گیری ، با توجه به قابلیت پیش بینی نتایج ، دارای سه حالت است : اطمینان قطعی ، ریسک ، عدم اطمینان (استونر،1982) درشرایط اطمینان قطعی ، تصمیم گیرنده ازآنچه در آینده پیش خواهد آمد مطلع است درشرایط ریسک، قابلیت پیش بینی کمتر است زیرا اطلا عات کاملی در دست نیست ولی تصمیم گیری می داند احتمال نتایج چیست در شرایط عدم اطمینان ، چون اطلاعات درآنچه پیش خواهد آمد در دست نیست تصمیم گیری حتی با احتمال نیز ممکن نیست .
ويژگي هاي هدف:
هدف به عنوان اصلي ترين ركن برنامه ريزي ،نقش هدايت وراهبري كليه تلاشهاي فرد وسازمان رابه صورت نقطه محوري برعهده دارد.واما خصوصيات هدف: ۱- عالي بودن هدف ۲- واقع بينانه وقابل حصول بودن هدف ۳- صراحت وروشني داشتن هدف
هرچقدرهدفها عالي تر باشند، انگيزه هاي افراد فزوني مي يابد وتلاش وكوشش بيشتري براي دست يابي به ان اهداف مي كنند،
حضرت علي (ع : هركس هدفش بزرگ و مشكل باشد، تلاش وكوشش او بيشترخواهد بود.
واقع بيني درتعيين هدف بدين معنا است كه تعيين اهداف بايد با توجه به توانا ئيها وامكانات موجود باشد.
شايد يكي ازرايج ترين ضعف اهداف سازماني اين باشد كه با عباراتي خيلي كلي بيان مي شود. تعيين اهداف به صورت مبهم وغير روشن، نه تنها درمديران واعضاي سازمان انگيزه اي براي بدست آوردن ان ايجاد نمي كند وبه تحققآن كمك نمي نمائيد؛بلكه سازمان دررسيدن به اهداف خود با مشكل روبرو ميكند.
اهميت هدفها:
هدفها نه فقط جهت وغايت رفتاررا معين مي كنند، بلكه درصورت جذاب بودن،انگيزهاي تحقق خود رانيز درافراد به وجود مي اورند.
ملاك هاي تعيين هدف :
هدفها بايد سنجش پذير باشند:يعني اينكه بتوان پيشرفت كار را درجهت رسيدن به هدف را اندازه گيري كرد.كميت ،كيفيت،زمان وهزينه را بتوان محاسبه كرد.
2-هدفها بايد تحقق پذير باشند: يعني هدفها بايد درمدت زمان معيني قابل وصول باشند.
3-هدفها بايد همخواني وتوافق داشته باشند:يعني، هدفها نبايد متضاد يا متناقض باشند. تضاد وتناقض هنگامي بوجود مي آيد كه هدفها دقيقا برحسب كميت ، كيفيت،وزمان وهزينه تعريف نشده باشند.
4- هدفها بايد پذيرفتني باشند: يعني هدفها تعيين شده توسط مديران توسط كاركنان پذيرفت شود تا بتوان با فعاليت انها سازمان به اهداف خود برسد.
تعا ريف مختلف تصميم گيري :
تصميم گيري فرايند شناسايي وگزينش يك روند كار براي حل يك مسئله مشخص است.
2-تصميم گيري به معناي برگزيدن يك راه كنش ، از ميان راه حلها است
تصميم گيري فرايندي است كه طي ان گزينش بهترين راه حل ، صورت مي گيرد .
اهميت تصميم گيري : تصميم گيري اصل واساس وظايف مدير راتشكيل مي دهد؛ چرا كه هدف گذاري ،سياستگذاري، تعيين استراتژي، تعيين قوانين و.. كنترل وارزيابي عملكرد آنها را از وظايف مديربه شمار اوريم ، لازمه همه اينها تصميم گيري است .
برخي ازصاحب نظران ، كيفيت مديريت را تابع كيفيت تصميم گيري مي دانند
ويژگي هاي تصميم گيري موثر:
دارا بودن اطلاعات كافي؛ اطلاعات از اصلي ترين عناصر تصميم گيري خوب وموثر است ؛ زيرا همه مديران وخط مشي گذاران ،هنگام اخذ تصميم نياز به اطلاعات دارند تا بتوانند پيش بيني لازم را در باره رويداد هاي آتي به عمل آورند.
حضرت امام صادق : به هنگام هرامري (تصميم) توفق كن؛ تا ورودي را از خروجي آن شناسايي نمائي ؛ قبل ازاينكه درآن تصميم واقع گردي وپشيمان شوي
آينده نگري وعاقبت انديشي : تصميم گيري موثر اين است كه تصميم با تدبيروعاقبت انديشي توام باشد؛ بدين معنا كه اخذ تصميم بدون انديشه؛ درسرانجام آن نمي تواند به صورت يك تصميم خوب ؛ بخردانه وموثر باشد.
قاطعيت درتصميم گيري :يكي ازويژگيهاي تصميم گيري موثر و موفقيت آميز ،قاطعيت وثبات درتصميم گيري است. تصميم آنگاه كارا خواهد بود كه از درجه قاطعيت وثبات لازم برخوردار باشد .هنگامي كه همه زواياي يك مسئله سنجيده شد وجوانب مختلف آن مورد بررسي دقيق قرارگرفت ؛ ترديد ودودلي جايي ندارد ولازم است كه نسبت به اتخاذ تصميم واجراي آن اقدام قاطع انجام گيرد.البته قاطعيت به معني دقت نكردن دراتخاذ تصميم ؛ بررسي نکردن جوانب مختلف مسئله ؛ تصميم گيري عجولانه ؛ استبداد، برخورد خشن وعدم انعطاف درتصميم نيست، بلكه قاطعيت بدين معني است كه وقتي اطلاعات لازم درمورد يك مسئله جمع آوري شد ؛ نظرات وپيشنهادات مختلف به دست آمد؛ بهترين راه حل مشخص شد وزمينه اجراي عمل فراهم بود ، بايد با قاطعيت كامل وثبات لازم ، تصميم مناسب اتخاذ شود وباجديت به مرحله اجرا درآيد.
عقلانيت درتصميم گيري: تصميم گيري به عنوان فراكردي منطقي وعقلاني ، براين پيش فرض استوار است كه رويدادهاي جهان از نظم وترتيب برخوردار بوده وروابط علت ومعلولي برآنها حاكم است . درك وشناخت اين روابط ،مارا در رويارويي با آنها ،ازقدرت وكنترل افزونتري برخوردارمي سازد ورفتار ما را نظم وترتيب مي دهد. مع هذا ، همه مديران دربرخوردبا وضعيتهاي مشكل ، ازشيوه عقلاني ومنظم پيروي نمي كند.برخي به شيوه سنتي متوسل مي شوند. برخي به افراد خبره یا مقامات ما فوق متوسل مي شوند وبرخي نيزبه اولين راه حلي كه به نظرشان مي رسد؛ عمل مي كنند.
پيشينه تفكر در زمينه مديريت:
عمل مديريت به قدمت تاريخ بشري است. اداره كردن وهماهنگ سازي منابع انساني ومادي تقريبا ازابتداي تاريخ مورد توجه انسان بوده است .انسانها ؛ براي تحقق هدفهاي مشترك ،ابتدا درخانواده ها،سپس درقبايل وساير واحدها ي اجتماعي وسياسي به يكديگر پيوستند.بنابر اين از زماني كه انسان به اهميت همكاري پي برد وبراي نيل به هدفهاي مشترك با ديگران به اشتراك مساعي پرداخت تا زماني كه مديريت به عنوان وسيله نيل به اين هدفها شناخته شد ، مدت زمان درازي طول كشيد،ولي وقتي كه نياز به مديريت محسوس شد، به سرعت رونق وتوسعه يافت. تقريبا از اوايل قرن بيستم ، به تدريج مديريت به عنوان رشته علمي يك دانشگاهي در آمده است.
ميان سومري ها، مصريان، چيني ها ، وايرانيان باستان ، مديريت رايج بوده است ودرآثار كتبي باقيمانده از آنان به مفاهيم مديريت ازقبيل برنامه ريزي ، تقسيم كار، كنترل، ورهبري اشاره شده است.
رهبري در مديريت :
منظور ازرهبري درمديريت فراگرد اثر گذاري ونفوذ دررفتار اعضاي سازمان براي ياري وهدايت آنها در ايفاي وظايف سازماني است . مدير درمقام رهبري به زيردستان مي پردازد، با آنها ارتباط متقابل برقرار مي كند، انگيزه كار وفعاليت درآنها به وجود مي آورد ، به حل مشكلات و كشمكشهاي آنها مي پردازد، وبه اقتضا ، تغييراتي در شرايط كار پديد مي آورد. همه اين كوششها به اين منظور است كه نيازها و هدفهاي سازمان واعضاي سازمان ، تواما تحقق پيدا كنند. بنابر اين، نفش رهبري درمديريت حاي اهميت وقابل بحث است .
مهارت مديريت:
مهارت مديريت به مهارتهاي گفته می شود كه بوسيله آن شخص دروجود خود امكان به حركت درآوردن اجزاي يك مجموعه را براي حركتي متناسب همه اجزا به سوي اهداف تعيين شده فراهم مي آورد مهارت هاي مديريتي تابع سليقه ها ويا رفتارهايي كه عادات افراد آنها را تعريف نموده نيستند. مهارت مديريتي ازسرچشمه علم ودانايي نشات گرفته وهمگان به خوبي مي دانند كه مديريت يك علم است. واين علم ازيك منطق وسيستم تبعيت ميكند كه رفتارهاي مدير تابع آن سيستم است و بالعكس .اعتماد به نفس ، احتياط عقلاني ، هد فمند بودن وجسارت تصميم گيري وتصميم سازي ازجمله مسائلي است كه مي تواند مهارت هاي مديريتي را به بلوغ برساند.
تعيين اهداف وبرنامه ريزي
برنامه ريزي عبارت است از فراگرد تعيين وتعريف اهداف سازمان وتدارك دقيق وپيشاپيش اقدامات و وسايلي كه تحقق اهداف را ميسر مي سازند.اقدامات و وسايل مورد نياز عبارتند از: پيش بيني روشها، زمان ومكان، منابع و افراد، برنامه يا طرح ، حاصل نهايي فعاليت برنامه ريزي است. برنامه ريزي به كار مديران وغير مديران جهت مي دهد وتوجه آنان رابراهداف سازمان متمركز ميسازد. وقتی كه همه بدانند كجا مي روند وبراي رسيدن به مقصد ، هريك چه كمكي بايد بكنند ، هماهنگي و همکاري جمعي بيشتري بوجود ميآيد . برنامه ريزي موجب مي شود كه فعاليتهاي تكراري وبي ثمروبيراهه كاهش يابد .بطور كلي، برنامه ريزي ، عمليات سازماني را پيش نگري وبراهداف سازمان متمركز ساخته عمل نظارت وكنترل را نيزتسهيل ميكند
برخي صاحب نظران مديريت تعيين اهداف را مفدم بر برنامه ريزي مي دانند
فراگرد برنامه ريزي
۱- تعيين اهداف واولويت آنها ۲- هدف گذاري بررسي وپيش بيني منابع وامكاناتي كه به تحقق هدفها كمك مي كند ۳- پيش نگري تشخيص فعاليتها واقداماتي كه براي تحقق هدفها ضرورت دارند ۴ - تعيين خط ومشي ها و روشها و ملاكهاي عمليات
نتيجه نهائي برنامه ريزي .، تهيه كلي برنامه است كه سازمان رادرجهت هدفهاي ازپيش تعيين شده هدايت مي كند .فعاليت تصميم گيري درتمام مراحل برنامه ريزي نافذ است. وحضور موثري دارد
مباحث ويژه در برنامه ريزي
هدف گذاري : اولين مسئله مهم وحياتي در فرآيند برنامه ريزي ، تعيين هدف يا اهداف است ؛ هدف ركن اصلي برنامه ريزي است وتمامي برنامه ها براي دستيابي به آن طراحي واجرا مي شوند وتمامي كارها و وظايف مديران – مثل برنامه ريزي ، سازماندهي ، تصميم گيري وكنترل – به منظوردست يابي به آن اهداف است.
اهداف دقيقا مشخص مي كنند كه سازمان به كجا مي خواهد برود وچه چيزي رابايد بدست آورد. همچنين اهداف به مديران اين امكان رامي دهند كه برنامه هايي را طراحي كنند كه رسالت رابه واقعيت تبديل كنند.
اگر هدف هاي سازمان مشخص نباشد ، مسير حركت سازمان روشن نخواهد شد؛ و وقتي مسير حركت سازمان وجهت فعاليتهاي آن مشخص نباشد ، ابهام و سردرگمي ، سازمان را فرا مي گيرد وكاركنان سازمان دچار بلا تكليفي خواهد شد ؛ واين باعث كاهش ميزان موفقيت وكارايي لازم خواهد شد
حضرت علي علیه السلام: برنامه ريزي خوب به همراه امكانات به مقدار نياز ، كار سازتر از امكانات زياد به همراه اسراف مي باشد. وهمچنين ظرافت ودقت دربرنامه ريزي ، بهتر از امكانات وابزار است. – بحارالا نوارو غررالحكم.
ايمني از ندامت وپشيماني:هرفرد يا سازماني كه بدون تفكر درابعاد مختلف فعاليت هاي خود ، خويش را مشغول انجام كاري نمايد ، بي گمان دچار سردرگمي مي شود و درصد خطا واشتباه او زياد مي شود وچنيين كاري ، موجب پشيماني وندامت خواهد بود.
حضرت علي عليه السلام: برنامه ريزي قبل كار، تورا ازپشيماني درامان نگه ميدارد.
تعريف برنامه ريزي :
برنامه ريزي فراگردي ا ست مداوم، حساب شده ومنطقي، جهت دار ودور نگر ، به منظور ارشاد وهدايت فعاليتهاي جمعي براي رسيدن به هدف مطلوب.
مفهوم دورنگري وهدف گيري در برنامه ريزي:
برنامه ريزي فعاليتي است جهت دارو دورنگر، بدين جهت بسته به چگونگي انتخاب هدف ، ممكن است فعا ليتي باشد آينده نگر، آينده ساز، يا آينده گزين
اگر هدف برنامه يزي فقط پيش بيني آينده باشد .فعاليت آينده نگر است
اگرهرف برنامه ريزي ساختن وشكل دادن به آينده باشد .فعاليت آينده ساز است.
اگرهدف برنامه ريزي انتخاب كردن بين اشكال مختلف آينده باشدوفعاليت آينده گزين است
مفهوم تفكر وعقلانيت دربرنامه ريزي:
برنامه ريزي ،فعاليتي است حساب شده ومنطقي ، يعني با يد متكي به اطلاعات دقيق و صحيح با شد نيازها وانتظارات را تشخيص دهد، محدوديتها، تنگناها، موانع، وهمچنين منابع موجود ومحتمل را محاسبه وپيش بيني كند ، از مقايسه محدوديتها ومنابع ، حوزه امكانات راتعيين كند، وطرحهاي واقع بينانه لازم را براي تحقق مقصود تنظيم وارائه كند.
برنامه ريزي جامع:
درسال هاي اخير توجه نسبت به برنامه ريزي جامع يا استرتژيك به طور روز افزون افزايش يافته وتنها راه اثر بخشي وكارآمدي مديران ، دربهره گيري از اين شيوه برنامه ريزي جست وجو شده است .انديشمندان مديريت هركدام تعريفي خاص از اين نوع برنامه ريزي ارائه داده اند . همه تعريف ها با توجه به امكانات ومحدوديتهاي دروني وبيروني ، برنامه ريزي استراتژيك فرايندي است درجهت تجهيز منابع سازمان و وحدت بخشيدن به تلاشهاي آن براي نيل به اهداف و رسالت بلند مدت.
برخي خصوصيات برنامه ريزي استراتژيك:
1- برنامه ريزي جامع ، انعكاس از ارزش هاي حاكم برجامعه است .جهان بيني ها ، اعتقادها، وسنت هاي جامعه در برنامه ریزی منعکس می شود
2- برنامه جامع با مطرح ساختن اهداف بلند مدت وتبیين رسالت هاي سازمان، مديران رادرانجام فعاليت هايشان هم جهت وهماهنگ مي سازد
3-برنامه ريزي جامع داراي ديد دراز مدت است وافق هاي دورتررا درسازمان مطرح مي سازد ومی کوشد موقعیت سازمان را در بلند مدت ترسیم کند.
اهميت وضرورت برنامه ريزي جامع درسازمان
برنامه ريزي جامع به مدير كمك مي كند تا ازسازمان وهدف هاي آن تصويري روشن به دست دهد وفعاليت هاي سازمان رادرلواي يك استراتژي واحد هماهنگ سازد . يكي از دلايل روي آوردن به برنامه ريزي جامع ، تحولات ودگرگوني هاي محيط امروز سازمان هاست. شايد در گذشته تغييرات به شتاب وگستردگي امروز نبود ومديران مي توانستند اهداف آينده را براساس گذشته تنظيم كنند.اما مديران امروز بايد استرتژي آينده سازمان را طوري تنظيم كنند كه با موقعيت ها و شرايط آينده متناسب باشند.
پيش نگري :برنامه سازماني با آينده سروكار دارند. با وجود اينكه وقت مديران بيشترصرف فعاليت هاي روزمره مي شود ، پيش بيني وتدارك جريان آينده كارسازمان ازاهم وظايف آنهاست .
تعريف پيش نگري:پيش نگري عبارت است از فراگرد استفاده از اطلاعات گذشته وحال براي تخمين شرايط ورويدادهاي آينده .پيش نگري تصوري از آينده براي برنامه ريز به وجود مي آورد.مثلا اگر سازمان ما يك دانشگاه است يكي ازجوانب پيش نگري درآن ، تخمين تعداد پذيرفته شدگان رشته هاي مختلف درسال آينده است تا براساس آن بتواند امكانات ومنابع مادي ، مالي وانساني لازم براي ارائه خدمات آموزش وپژوهشي را مشخص كند
روشها وفنون پيش نگري:روشهاي پيش بيني به ساده وتخصصي تقسيم مي شوندوهريك اطلاعات خاص خود رامي طلبند .ساده ترين روش حدس وگمان يعني تخمين ساده رويدادها ي آتي برمبناي شواهد و اطلاعات موجود درباره فعاليتهاي سازمان . است. اين روش درسازمانهايي كه دامنه فعاليت آنها نسبتا پايدار و روند تغييرات آنها مشخص است ، قابل استفاده است. درشرايط پيچيده تر يا درسازمانهاي بزرگ، از روش رياضي ، مدلهاي اقتصادي و زمينه يابي استفاده مي كنند.
سيماي مديران در آيينه نهج البلاغه :
درجهان متحول ومتغير كنوني حيات ملت ها ، بدون اتكا به سلاح تخصص ودر راس آن “مديريت صحيح ومدرن“ امكان پذير نيست .به نظرمي رسد مساله نخست انسان امروز دراين جهان متحول توسعه پايدار وهمه جانبه و رها ساختن گربيان جهل وفقر آموزشي وتربيتي است. بديهي است رهايي از مشكلات ودست يابي به سطح قابل قبولي از پيشرفت ، امكان پذير نيست مگر با انديشه ، تفكرومديريت صحيح درروابط انساني درواقع بدون مديريت صحيح وسرمايه گذاري كافي درآن هرگونه تلاشي بيهوده خواهد بود .
حضرت علي عليه السلام : تدبير ومديريت خوب سرمايه اندك را افزون مي كند ، اما تدبير ومديريت سوء سرمايه انبوه را نابود مي سازد[ حال چه سرمايه مادي باشد چه سرمايه انساني ] وبازمي فرمايد : رجعت وقهقرايي چهار علت دارد كه مهمترين آن عدم مديريت صحيح است. يكي ازمهم ترين ويژگي هاي مديران دردو سطح خرد وكلان ، تعهد وتخصص، يعني امانت داري و كارداني است پس از تعهد وتخص ، كفايت است ؛ يعني داشتن توان انجام كار.دانش مديريت به تنهاي كافي نيست ، بينش و بصيرت نيز لازمه آن است .بينش وبصيرت نيرويي است كه مديران راقادرمي سازد ، حوزه مسئوليت خودرا درست هدايت كنند.اصولا علم وعمل مكمل يكديگرند.
دورانديشي : انسان ها به خاطرآينده تلاش ميكنند. اگرآينده را از قاموس انسان ها بردارند همه حركت ها وبالندگي ها به سكون وسكوت مبدل مي شود هر سازماني داراي اهدافي است اين اهداف در آينده محقق مي شوند بنابراين برنامه ريزي و آينده نگري از اصول مديريت است..
حضرت يوسف عليه السلام:وقتي خواب پادشاه مصررا تعبير كرد دستورداد هفت سال اول كه نعمت فراوان بود براي هفت سال بعد كه قحطي پيش مي آيد غله ذخيره كنند
نامه حضرت امام خميني به گورباچوف وپيش بينی نابودي كشور شوروي كه البته اين امر اتفاق افتاد.
نتيجه گيري
ماری پارکر فالت مدیریت را « هرانجام دادن کارها توسط دیگران » می داند. مدیر در فرایند مدیریت برای دستیابی به آرمانهای معین ومشترک فوق از مهارتهای انسانی ، منابع مادی و روشهای علمی استفاده می کند .مدیر در زمان اعمال مدیریت خود در حیطه برنامه ریزی ،سازماندهی ، تامین نیروی انسانی ، هماهنگی واعمال کنترل از ابزارها ، وفنون ومهارتهای گوناگون استفاده می کند .
یکی از وظایف مهم مدیران، ایجاد یگانگی میان هدف های شخصی وهدفهای سازمانی است . اگر مدیر اطلاعات لازم از اهداف شخصی وسازمانی داشته باشد می تواند با استفاده از بینش و درایت وهمچنیین بهره گیری از علمای مدیریت و دانشمندان اخلاق برنامه ریزی بلند مدتی را جهت رسیدن به اهداف سازمانی وکارکنان آن سازمان تهیه وتنظیم کند .
برنامه ای که دور نگر و واقع بینانه وهمچنین قابل اجرا توسط کارکنان باشد به نتیجه کامل خواهد رسید .
برنامه ای که با عجله و برای راه اندازی کارهای روز مره وراضی نگه داشتن افرادی خاص تدوین شود با شکست همراه خواهد شد ویا اینکه سود ومنافع آن برای افراد خاص مورد نظر خواهد رسید.
پس برای اینکه برنامه ریزی بلند مدت ودوراندیش ودارای منغعت عمومی باشد . باید مدیرا ن را طوری تعلیم وتربیت کرد که برای موفقیت وسر بلندی سازمان و بشریت یک جامعه از خود بگذرد ومنافع خود را درگرو موفقیت سازمان وکارکنان خود بداند
مدیری که فقط برای منفعت خود وگروه خود برنامه ریزی کند همواره نزد خدا ومخلوق خدا منفور وشکست خورده خواهند بود.
زمان حقیقت را آشکار میکند. Annaeus Lucius Seneca
توسعه مهارتهای مدیریت زمان یک مسافرت طولانی است. این مسافرت ممکن است با این راهنما آغاز شود، اما به تمرین و ممارست بسیار و راهنماییهایی که در طول راه وجود دارند، نیاز دارد. یکی از اهداف این است تا به خودتان کمک کنید تا از نحوه استفادهتان از زمان آگاه شوید و در نهایت هوشیارانه از زمانتان استفاده کنید. قبل از هر چیز، تمرین مدیریت زمان ما را انجام دهید. استراتژیهای استفاده از زمان طول مدت مطالعه را تعیین کنید آیا 50 دقیقه برای شما مناسب است؟ معمولا بعد از چه مدت مطالعه احساس خستگی می کنید؟ بعضی از افراد به وقفه های مکرر در حین مطالعه بنا به دلایل مختلف نیاز دارند. دروس مشکل تر هم به وقفه های مکرر بیشتری احتیاج دارند. ببینید بهترین طول مدت مطالعه برای شما چقدر است و در برنامهریزی به آن توجه کنید. به طور هفتگی برنامههای بلندمدت خود را بازبینی کنید. تکالیف خود را اولویت بندی کنید. موقع مطالعه، عادت کنید تا همیشه از مشکل ترین درس یا تکلیف شروع کنید. حتیالامکان مکان مطالعه عاری از عوامل حواسپرتی برای خود انتخاب و یا ایجاد کنید. برای بیشترین تمرکز از "زمانهای مرده" استفاده کنید. در مورد استفاده از زمان هنگام قدم زدن، رانندگی کردن و ... برای مطالعه فکر کنید. قبل از شروع کلاس مطالب درس را مرور کنید. بلافاصله بعد از کلاس محورهای صحبت استاد را مرور کنید. (احتمال فراموشی در صورت مرور نکردن بیشتر از 24 ساعت بسیار زیاد است) محاسبه کننده تکالیف دانشگاه مینسوتا را ببینید. ضوابط و معیارهایی برای برنامهریزی خود در نظر بگیرید که نیازهای درسی و غیردرسی شما را پوشش دهد. اصول کمکی موثر در برنامهریزی: تهیه لیست کارهایی که میخواهید انجام دهید(To Do list) کارهایی که می خواهید انجام دهید را بنویسید و بعد تصمیم بگیرید که در آن لحظه چه کاری را می خواهید انجام دهید و چه کارهایی را به تعویق بیندازید. برنامهریزی روزانه/هفتگی قرارهای ملاقات، کلاسها و جلسات را به ترتیب زمان وقوع بنویسید. قبل از اینکه به خواب بروید مطمئن شوید که برای روز بعد آماده اید و وقتی که بیدار می شوید ببینید چه کارهایی را در پیش دارید. برنامهریزی بلندمدت از یک جدول ماهانه استفاده کنید تا برنامهریزی روزانه برای شما آسان شود.
توسعه مهارتهای مدیریت زمان یک مسافرت طولانی است. این مسافرت ممکن است با این راهنما آغاز شود، اما به تمرین و ممارست بسیار و راهنماییهایی که در طول راه وجود دارند، نیاز دارد.
یکی از اهداف این است تا به خودتان کمک کنید تا از نحوه استفادهتان از زمان آگاه شوید و در نهایت هوشیارانه از زمانتان استفاده کنید.
قبل از هر چیز، تمرین مدیریت زمان ما را انجام دهید.
استراتژیهای استفاده از زمان
محاسبه کننده تکالیف دانشگاه مینسوتا را ببینید.
ضوابط و معیارهایی برای برنامهریزی خود در نظر بگیرید که نیازهای درسی و غیردرسی شما را پوشش دهد.
اصول کمکی موثر در برنامهریزی:
چکیده:
آیا نیاز دارید که زمان خودتان را بیشتر برنامه ریزی کنید ؟
آیا می خواهید بیشتر و بهتر و و کاراتر از قبل عمل کنید؟
آیا وقت زیادی را برای انجام کار کم هدرمی دهید؟
آیا وقت زیادی برای کاری می گذارید اما آن را نمی توانید تمام کنید ؟
اینها و صدها سوالات مشابه دیگری وجود دارند که شاید در ذهن شما باشد .
ما در این مقاله برآنیم تا 11 مورد ازمهمترین نکات مهم را که در مدیریت زمان مطرح است را برایتان بیان کنیم.
نکات زیادی در این مورد گفته شده است .اما ویژگی خاصی که این مقاله نسبت به دیگر مقاله ها دارد زود بازده بودن آن است و اینکه در مدت زمان اندک نتیجه فوق العاده بگیرید.
مقدمه:
توانایی مدیریت زمان بیشتر قابل توجه افرادی هست که در چند شرکت تجاری کوچک مشغول به فعالیت هستند و می خواهند از حد اکثر زمان ممکن استفاده کنند. ما در این مقاله قصد برآن داریم که 11 نکته از نکات مهم و عملی مدیریت زمان را برایتان بیان کنیم تا با استفاده از این نکات بتوانید زمان خود را به بهترین وجه مدیریت کنید و حد اکثر استفاده را از زمان موجود ببرید
نکات کاربردی مدیریت زمان عبارتند از:
1)بدانید که مدیریت زمان یک دانش خودی است .
همان طور که می دانیم هر روز 24 ساعت است و این 24 ساعت ثابت است پس ما باید زمان خودمان را تنظیم کنیم . ما هرگز نمی توانیم این 24 ساعت را کم و زیاد کنیم اما می توانیم با برنامه ریزی صحیح و مناسب میزان استفاده خود را کم یا بیشتر کنیم . همگی این قدرت را داریم که خودمان را مدیریت کنیم و می توانیم کارهایی را که باید در طول 24 ساعت انجام دهیم را برنامه ریزی کنیم .
2) پیدا کنید که در کجا زمان هدر می رود .
ما نمی توانیم ادعا کنیم که کاملا" از زمان خود استفاده می کنیم، بلکه مقداری از زمان از دست ما هدر می رود که اگر بتوانیم این زمان را نیز کنترل کنیم، می توانیم برای این زمانی که با مدیریت زمان صرفه جو.یی کرده ایم برای کارهای گوناگون استفاده کنیم.
3) هدفهایی از مدیریت زمان را برای خود ایجاد کنند .
توجه کنید که تمرکز بر روی مدیریت زمان باعث می شود که اخلاق و رفتار شما عوض شود نه اینکه زمان را عوض می کند . اولین قدم در مدیریت زمان ، زمانی حاصل می شود که اوقاتی که هدر می دهید را از برنامه خود حذف کنید . اگر بتوانید زمانی را که هدر می دهید حذف کنید بدانید که اولین قدم در مدیریت زمان را برداشته اید .
4) یک طرح مدیریت زمان را الگو قرار دهید .
یک طرح در مدیریت زمان برای خود انتخاب کنید و در آن اهداف واضح و اولویتها ی خود را در آن بنویسید و بعدا"این اولویتها و هدفها را مرتب کنید و تنظیم وقت کنید واولویتهای غیر ضروری را حذف کنید . آنها یی که بلند مدت اند و آنهایی که کوتاه مدتند و زود بازده اند را مشخص کنید و به طور خلاصه، طرح شما باید تمامی ضوابط و اصولی راکه در مدیریت زمان مهم است را، دربرداشته باشد وطرح را طوری تهیه کنید تا ،دست یافتنی باشند تهیه یک جدول زمانی نباید به صورت انتزاعی و دور از ذهن باشند. هرگز از طرح جدول زمانی تقلید کورکورانه نکنید . مثلا" فرد X یک طرح مدیریت زمان دارد و شما از روی آن کپی برداری کنید .
الگو برداری کنید اما کپی برداری نکنید .
تهیه طرح باعث می شود که در طول اجرای برنامه خود دچار استرس و نگرانی نشوید.
5) از ابزارهای جانبی مدیریت زمان استفاده کنید .
از سخت افزارها و نرم افزارهای کاربردی در زمینه مدیریت زمان، حتما" استفاده کنید . مثل Out look
این نرم افزار باعث می شود که شما بتوانید به راحتی تمام برنامه های خود را به طور روزانه ، هفتگی ، و یا ماهانه ، در آن وارد کنید و خیلی راحت بتوانید به برنامه هایتان برسید .
یکی از کارهایی که زمان بر است پاسخ دادن به نامه هایی با موضوع یکسان است این نرم افزارقادر است به طور اتوماتیک پاسخگویی به این نوع نامه ها را انجام دهد . وبه عنوان دستیار حرفه ای برای شما کار کند.
6) کارهای خود را اولویت بندی کنید .
اولویت بندی همان طور که گفته شد.برایتان مهم است . و باعث می شود اولین و آخرین اولویتهای برنامه ای و کاری خود را بدانید .
7) تفویض اختیار کنید .
همواره یاد بگیرید که کارهایتان را به دیگران تفویض اختیار کنید . هیچ وقت پیشتازی و تکروی نکنید . کارهایی را که دیگران قادر به انجام صحیح آن هستند به عهده آنها بگذارید و خودتان کارهای کلیدی را انجام دهید .
هیچ وقت فکر نکنید شما باید تمام کارها را انجام دهید.
8) کارهای تکراری را به دیگران واگذار کنید .
این بند در واقع ادامه بند هفت است هر چقدر کارها تکراری باشد، اینکه بتوان خیلی راحت به دیگران واگذار شود بیشتر است .
9) محدوده زمانی تعیین کنید .
بعضی از کارها هستند که بسیار وقت گیرو تکراری هستند. مثل پاسخ دادن به نامه ها و...
به همین دلیل روزانه حداکثریک ساعت برای پاسخ دادن به نامه ها و کارهای تکراری صرف کنید نه بیشتر.
10) مطمئن باشید که سیستم شما سازماندهی شده است .
اگر وقت زیادی را صرف بررسی فایلها ی کامپیوتری خود می کنید، از یک سیستم مدیریت فایل استفاده کنید . یک سیستم مدیریت فایل باعث می شود که شما بتوانید در مدت زمان کمتری ، دسترسی به اطلاعات زیادی داشته باشید .
همچنین با برنامه ریزی یک سیستم مدیریت فایل، شما می توانید فقط به اطلاعاتی که نیازبه دسترسی دارید ،دسترسی داشته باشید و خود را در میان انبوهی از نامه ها و اطلاعات در گیر نکنید .
11)وقت خود را با منتظر شدن بیهوده، هدر نکنید .
هم خودتان سر وقت حاضر شوید و هم از دیگران انتظار داشته باشید که سر وقت در قرار ملاقات حاضر شوند.مطمئن باشید که شما وقت اضافی برای هدر دادن در انتظارات بیهوده را ندارید .
مهم این نیست که در کدام قرار ملاقات هستید، مهم این است که سر وقت حاضر شوید .
نتیجه گیری:
با پیروی از اصول مدیریت زمان ،مهار زمان را می توانیم در اختیار بگیریم و بتوانیم خودرا هماهنگ سازیم و از دوباره کاریها و هدر دادن وقت طلایی خود که یکی از مهمترین سرمایه زندگی هر فرد می باشد جلوگیری کنیم .
مدیریت زمان کاری شدنی است، اما مستلزم تلاش و ممارست و تمرین مستمر است،که با کوشش و پیروی از اصول فوق الذکر بتوانید آنها را در زندگی روزمره خود به کارگیرید،واز وقت خود حداکثر استفاده را ببرید.
چکیده: یکی از اصول مهم مدیریت زمان اصل 20 - 80 است، یعنی از %20 زمان برای انجام %80 کارهایت استفاده کن. موفقیت در مدیریت صحیح زمان وابسته به تشخیص کارهای مهم است. در این مقاله قصد داریم تا تعدادی از راهکارهای مدیریت زمان را به شما معرفی کنیم. از نظر مدیریت زمان کارها به چند دسته تقسیم میشوند:
۱- کارهای مهم و فوری: این کارها خود به خود انجام میگیرد. ۲- کارهای مهم و غیر فوری: این دسته کارهایی هستند که افراد موفق و ناموفق را از هم جدا میکنند و معمولا افراد ناموفق آن را به تعویق میاندازند. ۳- کارهای فوری و غیر مهم: این کارها در جهت اهداف انسان نیستند اما انجام میشود. ۴- کارهای کم اهمیت و غیر ضروری: بعضی افراد به خاطر ناتوانی در انجام کارهای مهم و فوری ( گاهی برای تفنن و گاهی برای فرار از تمرکز حواس ) خود را به این کارها سرگرم میکنند.
موفقیت در مدیریت صحیح زمان وابسته به انتخاب بین کارهای مهم و غیر مهم است، پس برای موفقیت تحصیلی:
۱- از کارهای غیر مهم صرف نظر کنید. ۲- کارها را اولویت بندی کنید. ۳- راهزنان وقت را بشناسید. ۴- راههای ایجاد وقت را یاد بگیرید.
راهزنان وقت:
۱- صحبتهای کم اهمیت ۲- میهمانان ناخوانده ۳- مطالعه مطالب کم اهمیت و غیرضروری ۴- روشهای غیر صحیح و عادات نادرست مطالعه ۵- تلفنهای مزاحم و غیر ضروری ۶- نداشتن انضباط کاری ۷- سستی و بی ارادگی در تصمیم گیری ۸- دوباره کاری ۹- ناتوانی " نه " گفتن به خواسته های نابجا ۱۰ - نداشتن تمرکز حواس ۱۱- عادت امروز و فردا کردن ۱۲- ترس از شکست
راههای ایجاد وقت:
۱- زنده کردن وقت مرده ( مثل زمانهایی که در انتظار هستیم، زمانی که در اتوبوس میگذرد و ... ) 2- انجام کارها به طور همزمان 3- تنظیم کردن وقت خواب 4- کنترل بیشتر روی وقت تفریح 5- نه گفتن به درخواست های غیر مهم 6- عقب انداختن کارهای غیر مهم
قانون جذب یا law of attraction فیلم «راز» یا همان The Secret چیست؟
قانون جذب همان راز معروف و ادعایی این مجموعه پرسروصدا در کل جهان است که میگوید فقط چیزهایی به سمت تو میآیند و نصیبت میشوند که تو چهار مرحله را برای رسیدن به آنها طی کرده باشی :
1- آنها را خواسته باشی و در واقع صدا زده باشی . که اینکار به صورت فکر کردن به آن خواسته شروع میشود .
2- یقین داشته باشی که به محض طلب و خواستنت چیزی در جهان هستی شروع به تغییر و سازماندهی و دوباره چیدن دنیا میشود که تو به خواستهات برسی .
3- تا لحظه وصال یعنی تا لحظه رسیدن به آنچه طلب کردهای طوری فکر کنی و رفتار کنی و از همه مهمتر احساس کنی که انگار به آن چیز رسیدهای!
4- از کاینات و جهان هستی به خاطر هر چه به شما میدهد و داده و خواهد داد تشکر و سپاسگذاری کنید.
هر شرایطی که الآن در آن قرار دارید چه پولدارید چه فقیر ، چه خوشبختید چه آزرده خاطر ؛ همگی به خاطر این است که شما قانون جذب را برای شرایط فعلی خودتان به کار گرفتهاید .
بخشی از آموزه های راز قانون جذب در زیر آمده است:
ما آنچه میشویم که میخواهیم و میتوانیم آرزوهایمان را به کاینات مانند یک رستوران سفارش دهیم تا عالم به آن پاسخ بگوید و آن آرزو را برای ما برآورده کند . در واقع راز ، بیانگر قانون جذب است که این قانون میگوید : " به هر چیزی فکر کنی به طرف تو جذب میشود" اگر چه این قانون به ظاهر شاید چیز عجیبی به نظر برسد اما اگر هر کدام از ما زندگی گذشتهمان را نگاه کنیم ، به این که این قانون در زندگی ما بوده و ما بی آن که متوجه شویم از آن اسنفاده میکردیم ، پی خواهیم برد و شگفت زده خواهیم شد.... کوچکترین مثال آن که بسیار زیاد در زندگی خیلیها رخ داده این است که برای مثال دوستی را مدت زیادی است ملاقات نکردهایم...اما چند روزی است که به او فکر میکنیم و در خیالمان تصور میکنیم که با او هستیم ، قدم میزنیم یا صحبت میکنیم . اتفاق جالبی که رخ میدهد این است که خبری از او میشنویم . یا او را به طور اتفاقی ملاقات میکنیم و یا نامهای از او دریافت میکنیم و مورد دیگر که به طور چشمگیر در زندگی خیلی از ما رخ میدهد این است که به خودمان میگوییم من در آینده میخواهم وارد این کار شوم یا این کار را انجام دهم یا در امتحان نمرهی خوبی را کسب کنم و در عین ناباوری به هر کدام از این آرزوهایی که داشتید رسیده اید . اما به بعضیها هم نرسیدهاید . آیا اینکه شما به بعضی از خواستههایتان نرسیدهاید ، این قانون یعنی قانون جذب را نقض نمیکند . در واقع اشتباه از طرف شماست و به این دلیل است که چهار مرحله اساسی قانون جذب یعنی طلب ، یقین به اجابت ، وانمود کردن و احساس اینکه طلبت را گرفتهای و تشکر و سپاس را درست عمل نکرده ای.
راز = قانون جذب . قانون جذب میگوید : به هر چیزی که فکر میکنید ، آن چیز به سمت شما جذب میشود . شروع کار با فکر است . پس باید به شدت مواظب چیزهایی که روی آنها تمرکز میکنیم و به آنها توجه میکنیم باشیم . در واقع تمام چیزهایی که در ذهن شما میگذرد را شما به سمت خودتان جذب میکنید . سادهترین ذهنیتی که میتوان از قانون جاذبه داشت ، این است که خودمان را به شکل یک آهن ربا فرض کنیم و میدانید که میتوانید چیزهای دیگر را میتوان با نیروی خودتان جذب کنید . نقش هر کسی به عنوان یک انسان ، پایبندی به افکارمان در مورد چیزهایی است که میخواهیم و باید در ذهنمان مشخص کنیم که چه چیزی میخواهیم و از این جا ما شروع به احضار یکی از بزرگترین قوانین کاینات میکنیم . اون قانون جذب است . شما چیزی را که بیشتر به آن فکر میکنید جذب میکنید . این اصل را میتوان به صورت خلاصه در سه عبارت ساده بیان کرد : 1- افکار ، 2- تبدیل میشوند به ، 3- اجسام . چیزی که بیشتر مردم از آن اطلاع ندارند این است که هر فکر فرکانس خاص خودش را دارد . هر فکری یک فرکانس دارد . ما میتوانیم یک فکر را اندازه بگیریم . به همین خاطر اگر یک فکر را بارها و بارها در ذهنتان بیاورید مثل خریدن ماشین آخرین مدل ، تاسیس یک شرکت ، پیدا کردن همسر دلخواهتان و .... آن موقع شما دارید آن فرکانس را به صورت پیوسته منتشر میکنید . بیشتر مردم به این فکر میکنند که چه چیزهایی را نمیخواهند و تعجب میکنند که چرا برایشان بارها و بار ها رخ می دهد .
در واقع قانون جاذبه هیچ اهمیتی نمیدهد که شما چه چیزی را خوب و چه چیزی را بد به ذهنتان میآورید . و این که شما آن چیر را میخواهید یا نمیخواهید . جاذبه به افکار شما پاسخ میدهد . بنابراین اگر شما یک جا نشستهاید و به کوهی از بدهکاریها نگاه میکنید ، و احساس بسیار بدی دارید ، این همان سیگنالی است که دارید به کاینات عرضه میدارید . و این چیزی است که بیشر بدست خواهید آورد در موقعی که در ذهنتان چیزی را نمیخواهید و در درونتان فریاد عقب راندن آن چیز را میزنید ، در واقع آن را عقب نمیرانید ! بلکه آن را به سمت خود میکشیدشما فکر آن چیزی را که نمیخواهید را فعال میکنید و حالا قانون جاذبه چیزهایی از همین قبیل را سر راه شما قرار میدهد .
صفحه قبل 1 ... 5 6 7 8 9 ... 13 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اطلاعات عمومی و آدرس nofel.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS