عضو شوید
عضویت سریع
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 81 بازدید دیروز : 4 بازدید هفته : 119 بازدید ماه : 157 بازدید کل : 26612 تعداد مطالب : 126 تعداد نظرات : 11 تعداد آنلاین : 1
آپلود نامحدود عکس و فایل
آمار وب سایت آمار مطالب :: کل مطالب : 126 :: کل نظرات : 11 آمار کاربران :: افراد آنلاین : 1 :: تعداد اعضا : 1 کاربران آنلاین آمار بازدید :: بازدید امروز : 81 :: باردید دیروز : 4 :: بازدید هفته : 119 :: بازدید ماه : 157 :: بازدید سال : 1404 :: بازدید کلی : 26612
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تا آن جا که در حافظه تاریخ مانده است، از دیرباز تاکنون، انسان ها برای گذران زندگی خویش، با نیازهای نامحدود و منابع محدود روبه رو بوده اند و همین ناهمگونی، علت پیدایش علم اقتصاد بوده است و اهمیت این مسئله، باعث شده است تا متفکّران و فیلسوفانی مثل افلاطون و ارسطو و سیسرون حکیم، نظریه های خاصی در برخی ابواب اقتصادی، مطرح نمایند.(1)
زیاده طلبی و منفعت پرستی انسان، موجب می شود تا هر کس که قدرت بیشتری دارد، از منابع موجود بیشتر استفاده و بهره برداری کند. لذا عدالت اقتصادی و پرهیز از رباخواری، «شاه بیت» نظریه های اقتصادی بوده اند.
بعضی از مکتب های اقتصادی، اهرم وجود دولت را برای این کار پیش بینی کرده اند که برای نمونه می توان به مرکانتیلیست ها، سوسیالیست ها و کینزین ها اشاره کرد.
در مقابل، مکتب های دیگری اعتقاد دارند که حذف دولت از اقتصاد و زمینه ایجاد رقابت، می تواند فضای جامعه را با عدالت عطرآگین نماید. فیزیوکرات ها و کلاسیک ها، از نمونه های گروه دوم اند. تفکر غالب در اقتصاد امروزی، اقتصاد مختلط است؛ یعنی نه به طور کامل اقتصاد خصوصی و سرمایه داری و نه اقتصاد دولتی و لذا موفّقیت اقتصادی را باید با این دید بررسی کرد. در این نوشتار، بعضی از معیارهای موفقیت اقتصادی را از دو منظر غیر اسلامی و اسلامی، در جنبه های مصرف و تولید، بررسی می کنیم.
مطلوبیت، یک صفت کیفی است که مصرف کننده از یک کالا احساس می کند و این مطلوبیت، همراه با افزایش مصرف، کاهش می یابد. در یک مثال ساده، فرض کنید شما در هوای گرم، بسیار تشنه هستید. اوّلین لیوان آب را که می نوشید، برای شما مطلوبیت بالایی دارد؛ ولی دومین لیوان، لذت لیوان اوّل را ندارد و همین طور لیوان سوم از لیوان دوم مطلوبیت کم تری دارد. همان طور که گفته شد، مطلوبیت، صفتی کیفی مانند هوش، استعداد، زیبایی و... است که با عدد و رقم قابل اندازه گیری نیست؛ گرچه واحدهایی برای اندازه گیری آن معیّن نموده اند. مثلاً در نمونه آب و تشنگی، گفته شده لیوان اوّل، صد یوتیل(Util) و لیوان دوم، هشتاد یوتیل مطلوبیت دارد. گفته شده که مصرف کننده با توجه به بودجه ای که در اختیار دارد و می تواند به دو کالا اختصاص دهد، ترکیبی از دو کالا را انتخاب می کند که مطلوبیت بالاتری نسبت به ترکیبات دیگر داشته باشد. در شکل روبه رو از ترکیب، منحنی«ج» را انتخاب می کند که هم با بودجه اش سازگاری دارد و هم بهترین و بالاترین مطلوبیت را به او می دهد.(2)
تولیدکنندگان، باتوجه به شرایط اقتصادی، هزینه های تولید و تقاضای بازار، برای ایجاد یک کارگاه تولیدی به ارزیابی می پردازند و در نهایت، به تولید کالا یا خدماتی می پردازند که بالاترین سود را برای آنها به ارمغان آورد. حتی در هنگام افزایش یا کاهش تولید نیز همین هدف را دنبال می کنند. با همین معیار، هر سال کارخانه را ارزیابی می کنند و در صورتی که این هدف محقق نشود، کارخانه را تعطیل می کنند. کم تر کسی در اقتصاد غرب، نظر به نیازهای جامعه یا رضایت خداوند دارد.
هرگونه تصمیم گیری در اقتصاد بر اساس این تحلیل صورت می گیرد که آیا هزینه ای که برای تصمیم خاص اقتصادی پرداخت می شود، چه مقدار منفعت دارد. اگر منفعت آن بیشتر از هزینه ها باشد، آن را عملی می کند وگرنه چشم پوشی کرده، به دنبال جایگزین می گردد. این بند، تقریباً مشابه بند «ب» است؛ فقط در این جا هزینه های معنوی نیز لحاظ می شود. فرض کنید کشوری بخواهد ارتباط تجاری با کشورهایی برقرار کند که علاوه بر کالاهای متداول، مواد مخدر نیز تولید می کنند. در این صورت، ارتباط با این کشورها هزینه های معنوی بالایی دارد. گرچه دولت در قبال آنها پولی نمی دهد؛ امّا آثار مخرّب اعتیادی که دامن جوانان را می گیرد، بسیار سنگین است. باتوجه به هزینه های مادی و معنوی، اشخاص، بنگاه ها و دولت ها، گزینه ای را انتخاب می کنند که فایده اش بیش از هزینه هایش باشد.
در این دیدگاه، ملاک موفقیت، فقط عوامل مادی نیست و کسی که فقط در پناه تصمیمات اقتصادی، دنیای خویش را آباد کند، فرد موفقی نخواهد بود. در قرآن آمده است: «رَبَّنا آتِنا فی الدُّنیا حَسَنةً و فی الآخِرةِ حَسَنة»(3)
و وزن آخرت با دنیا یکی گرفته شده است. حتی در آیات دیگری برای آخرت، اهمیت بیشتری قائل شده است: «والآخِرةُ خَیرٌ لَک مِنَ الاُولی »(4)
و در آیه دیگری آمده است: «والآخرةُ خَیرٌ وَ أبقی »(5)
. یا در سوره مطّففین، وقتی خداوند از نعمت های بهشتی یاد می کند، از مشتاقان می خواهد که برای رسیدن به آن نعمت ها از یکدیگر پیشی بگیرند.
ملاحظه می شود که برخلاف اقتصاد رایج دنیا، مسابقه فقط با معیار تحلیل هزینه - فایده و حداکثر کردن مطلوبیت نیست؛ مسابقه در نعمتی است که ما فقط وصف آن را شنیده ایم. از دیدگاه اسلام، باید به دنبال موفقیتی بود که دو جنبه مادی و معنوی را تأمین کند. عوامل موفقیت در سطح فرد و جامعه را باید در لابه لای آیات قرآن و کلمات معصومان(ع) جستجو کرد. قطعاً عوامل زیادی را می توان نام برد که از حوصله این نوشتار و خواننده خارج است. در این جا به بعضی از آنها در زمینه تولید و مصرف اشاره می کنیم.
رشد تولید را می توان به عنوان معیاری برای پیشرفت کشورها مطرح ساخت. آنچه می تواند جامعه اسلامی را در قبال زورمداران مصون بدارد، عدم وابستگی به آنهاست و این مهم تحقق نمی یابد، مگر این که واحدهای تولیدی باتوجه به نیازها افزایش یابند که در نتیجه، هم بین واحدهای تولیدی رقابت ایجاد می کند و هم تولید، از نظر کمّی و کیفی افزایش پیدا می کند. این ملاک را از بیان امام صادق(ع)، می توان فهمید:
عمّار ساباطی از امام صادق(ع) پرسید: «اگر شخصی اجیر شود، همان مقداری را به دست می آورد که خودش تجارت کند؟». حضرت فرمود: «اجیر کسی نشود، تجارت کند و از خدا طلب روزی نماید».(6)
در شرایط عادی، هرکار تولیدی یا تجاری با خطر (ریسک) روبه روست. تولیدکننده نمی داند در موقع محصول کالا، شرایط جامعه چگونه خواهد بود. آیا تقاضا برای کالای تولیدی او وجود خواهد داشت؟
گرچه موقع تأسیس واحد تولیدی، ارزیابی مثبتی از شرایط موجود و آینده داشته است، ولی ممکن است هم زمان با او محصولات بهتری از طریق دیگر، تولید شوند. ممکن است مشابه این کالاها از خارج وارد گردد و به قیمت ارزان، در دسترس مردم قرار گیرد؛ ممکن است تا زمان تولید، سلیقه مردم عوض شود؛ ممکن است بر اثر شرایط سیاسی کشور، مواد اوّلیه، کمیاب شود و تولید آن را با خطر مواجه کند. اگر تولیدکننده در گرداب این افکار فرو رود، نباید تولید کند و تاجر نباید تجارت نماید؛ ولی امروزه گفته می شود افراد ریسک پذیر، نسبت به افراد ریسک گریز، موفق ترند. امام علی(ع) فرمود:
تاجر ترسو، محروم است و برای تاجر جسور (ریسک پذیر)، رزق و روزی تضمین شده است.(7)
بخش های کشاورزی، صنعت و خدمات، از جمله بخش های مهم اقتصاد هستند که هر کشوری به فراخور وضعیت جغرافیایی و امکانات، در یکی از آنها مزیّت نسبی دارد و می تواند همان را فعال کند و در بخش های دیگر، مصرف کننده کالاهای دیگران باشد. البته بعضی کشورها قابلیت رشد در همه بخش ها را دارند. در روایات ما بدون توجه به شرایط و به طور مطلق، بر احیای کشاورزی تأکید شده است. حتی از دیدگاه فقه شیعه، اگر کسی زمین های معطّل افتاده را آباد کند، با شرایطی مالک آن می شود. امروزه به محصولات کشاورزی مثل گندم و برنج به عنوان کالای مصرفی نگاه نمی شود؛ بلکه از آنها به عنوان ابزارهای سیاسی در دست قدرت های بزرگ یاد می شود. در گذشته، برنج تولید داخل ژاپن، به قیمت چند برابر برنج وارداتی تمام می شد، ولی ژاپنی ها تحمل کردند تا در نهایت، نیاز خود را در داخل برآورده کنند. حیف است مسلمانان با توجه به امکاناتی که دارند،
نیازمند محصولات کشاورزی دیگران باشند. امام علی(ع) می فرماید:
هر کس آب و خاک کافی داشته باشد و حقیر بماند، از خدا دور شده است.(8)
امام باقر(ع) نیز فرمود:
هیچ شغلی نزد خدا محبوب تر از کشاورزی نیست و همه پیامبران، به غیر از ادریس، کشاورز بوده اند.(9)
در روایت مفصّلی از امام صادق (ع) آمده است که در تولید باید چهار اصل رعایت شود:
1. اصل احتیاج عمومی،
2. اصل سودمندی عمومی،
3. اصل قوام اجتماعی،
4. اصل پاسخگویی به نیازمندی های عمومی توده ها.(10)
همان گونه که در مقدمه آمد، انسان با محدودیت منابع مالی و نامحدود بودن نیازها روبه روست و علم اقتصاد نیز زاییده همین کمیابی (Scarcity) است. لذا با همین معیار، بعضی کالاها مثل هوا، اقتصادی نیستند، چون به میزان نامحدود، وجود دارد و هر کس برای هر اندازه از مصرف آن آزاد است. برای چیره شدن بر کمیابی، تنها راه، میانه روی است که در روایات از آن تعبیر به اقتصاد شده است.
رسول خدا فرمود:
میانه روی در خرج کردن، نصف معیشت است.(11)
هم ایشان می فرماید:
هر کس میانه روی کند، خدا او را بی نیاز گرداند.(12)
امام علی(ع) نیز فرموده است:
میانه روی، مال اندک را رشد می دهد.(13)
وامام کاظم(ع) می فرماید:
انسانی که میانه روی کند، فقیر نشود.(14)
یکی از مشکلات کشورهای جهان سوم، بحثی به نام «بار تکفّل» است؛ یعنی هر کسی مسئولیت سیر کردن چند نفر را دارد و این رقم در این کشورها بالاست. در روایات سفارش شده که انسان باید از دستْ رنج خویش ارتزاق کند.
فضل بن ابی قرّه می گوید:
بر امام صادق(ع) وارد شدم، در حالی که مشغول کار بود. عرض کردم: جان ما فدای شما باد! کار را رها کنید یا ما یا غلامان برای شما انجام دهند. حضرت فرمود: «مرا به حال خود واگذارید. دوست دارم خدا مرا ببیند که با دست خویش کار می کنم و به دنبال طلب حلال هستم».(15)
روایات فراوان دیگری در مورد مذمّت تقاضا از دیگران و وابستگی به آنها وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود:
شیعیان ما از کسی تقاضای چیزی نمی کنند؛ گرچه از گرسنگی بمیرند.(16)
و پیامبر(ص) فرمود:
هرگاه شخصی باب سؤال (درخواست و تقاضا) را بر روی خود بگشاید، خداوند، هفتاد باب فقر را بر او می گشاید.(17)
اسراف یعنی کالاهای زیاد مصرف کردن و تبذیر؛ یعنی از یک کالا که مورد نیاز واقعی او نیست استفاده کند، و بهای سنگینی در مقابل آن بپردازد. حد مصرفی مورد سفارش اسلام، «حدّ کفاف» است و این حد، کمیّت مشخصی ندارد. اسحاق بن عمار می گوید:
به امام کاظم(ع) گفتم: مردی ده پیراهن دارد. آیا در این کار اسراف کرده است؟ فرمود: «این، باعث دوام بیشتر جامه های اوست، و اسراف آن است که لباس آبرومند خود را در جاهای آلوده بپوشی و آن را ضایع کنی».(18)
علاوه بر آنچه گذشت، عوامل دیگری نیز وجود دارند که در آینده چنانچه مجالی باشد، به ذکر و توضیح آنها خواهیم پرداخت.
2 - کلیات علم اقتصاد، باقر قدیری اصلی، ص 113.
3 - سوره بقره، آیه 201.
4 - سوره ضحی، آیه 93.
5 - سوره اعلی، آیه 87.
6 - الکافی، ج 5، ص 90.
7 - کنزالعمال، ح 9239.
8 - قرب الإسناد، ص 115، ح 404.
9 - مستدرک الوسائل، ج 13، ص 461، ح 15898.
10 - ر.ک: الحیاة، محمدرضا حکیمی، ج 6، ص 264.
11 - کنزالعمال، ح 5434.
12 - تنبیه الخواطر، ج 1، ص 167.
13 - غررالحکم، ح 334.
14 - الخصال، ص 620.
15 - کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 163، ح 3595.
16 - وسائل الشیعة، ج 6، ص 309.
17 - جامع الأخبار، ص 379، ح 1061.
18 - مکارم الأخلاق، ص 112.
خداوند در آیه 130 تا 131 سوره اعراف می فرماید: «وَ لَقَدْ أَخَذْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَ بِالسنِینَ وَ نَقْص مِّنَ الثَّمَرَتِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکرُونَ* فَإِذَا جَاءَتْهُمُ الحَْسنَةُ قَالُوا لَنَا هَذِهِ وَ إِن تُصِبهُمْ سیِّئَةٌ یَطیرُوا بِمُوسى وَ مَن مَّعَهُ أَلا إِنَّمَا طئرُهُمْ عِندَ اللَّهِ وَ لَکِنَّ أَکثرَهُمْ لا یَعْلَمُونَ: و ما نزدیکان فرعون ( و قوم او ) را به خشکسالى و کمبود میوه ها گرفتار کردیم شاید متذکر گردند . اما ( آنها نه تنها پند نگرفتند بلکه ) هنگامى که نیکى ( و نعمت ) به آنها مى رسید مى گفتند به خاطر خود ماست! ولى موقعى که بدى ( و بلا ) به آنها مى رسید مى گفتند از شومى موسى و کسان او است! بگو سرچشمه همه این فالهاى بد نزد خدا است ( و شما را به خاطر اعمال بدتان کیفر مى دهد ) اما اکثر آنها نمى دانند».
می گوید: آنها حوادث را به میل خود تفسیر مى کردند، هنگامى که اوضاع بر وفق مراد آنها بود، و در آرامش و راحتى بودند مى گفتند، این وضع به خاطر نیکى و پاکى و لیاقت ما است!. در حقیقت شایسته چنین موقعیتى بوده ایم اما هنگامى که گرفتار ناراحتى و مشکلى مى شدند، فورا به حضرت موسى علیه السلام و کسانى که با او بودند، مى بستند و مى گفتند: این از شر قدم اینها است!.
یطیروا از ماده تطیر به معنى فال بد زدن است، و ریشه اصلى آن کلمه طیر به معنى پرنده مى باشد، و از آنجا که عرب، فال بد را غالبا به - وسیله پرندگان مى زد، گاهى صدا کردن کلاغ را به فال بد مى گرفت و گاهى پریدن پرنده اى را از دست چپ نشانه تیره روزى مى پنداشت کلمه تطیر به معنى فال بد زدن بطور مطلق آمده است. ولى قرآن در پاسخ آنها مى گوید: بدانید که سرچشمه شومیها و ناراحتى هائى که دامان آنها را مى گرفت، از ناحیه پروردگار بوده و خدا مى خواسته است که آنها را گرفتار نتیجه شوم اعمالشان بکند، ولى اکثر آنها نمى دانند. قابل توجه اینکه این طرز تفکر، مخصوص به فرعونیان نبود، هم اکنون در میان اقوام خودخواه و گمراه نیز این موضوع به وضوح دیده مى شود که براى قلب حقائق و گمراه ساختن وجدان خویش یا دیگران، هر زمان پیروزى نصیبشان شود آنرا مرهون لیاقت و کاردانى خویش مى دانند، هر چند لیاقت آنها کمترین اثرى در آن پیروزى نداشته باشد، و به عکس هر بدبختى دامنشان را مى گیرد فورا به بیگانگان و دستهاى مرموز و یا آشکار دشمن نسبت مى دهند هر چند خودشان عامل اصلى بدبختى بوده باشند.
قرآن مجید مى گوید: دشمنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز در برابر او چنین منطقى داشتند ( سوره نساء آیه 78 ) و در جاى دیگر مى گوید انسانهاى منحرف این چنین هستند ( سوره فصلت آیه 50 ) و این در حقیقت یکى از مظاهر بارز روح خودخواهى و لجاجت است. فال نیک و بد شاید همیشه در میان انسانها و اقوام مختلف، رواج داشته است، امورى را به فال نیک مى گرفتند و دلیل بر پیروزى و پیشرفت کار مى دانستند، و امورى را به فال بد مى گرفتند و دلیل بر شکست و ناکامى و عدم پیروزى مى پنداشتند، در حالى که هیچگونه رابطه منطقى در میان پیروزى و شکست با اینگونه امور وجود نداشت، و مخصوصا در قسمت فال بد، غالبا جنبه خرافى و نامعقول داشته و دارد.
این دو گرچه اثر طبیعى ندارند، ولى بدون تردید اثر روانى مى توانند داشته باشند، فال نیک غالبا مایه امیدوارى و حرکت است ولى فال بد موجب یاس و نومیدى و سستى و ناتوانى است. شاید به خاطر همین موضوع است که در روایات اسلامى از فال نیک نهى نشده، اما فال بد به شدت محکوم گردیده است. در حدیث معروفى از پیامبر (ص) نقل شده: «تفالوا بالخیر تجدوه» : کارها را به فال نیک بگیرید ( و امیدوار باشید ) تا به آن برسید. جنبه اثباتى این موضوع منعکس است و در حالات خود پیغمبر (ص) و ائمه معصومین علیهم السلام نیز دیده مى شود که گاهى مسائلى را به فال نیک مى گرفتند، مثلا در جریان برخورد مسلمانان با کفار مکه در سرزمین حدیبیة مى خوانیم هنگامى که سهیل بن عمرو به عنوان نماینده کفار مکه به سراغ پیامبر (ص) آمد و حضرت (ص) از نام او آگاه گردید، فرمود : «قد سهل علیکم و امرکم» : یعنى از نام سهیل من تفال مى زنم که کار بر شما سهل و آسان مى گردد.
دانشمند معروف دمیرى که از نویسندگان قرن هشتم هجرى است، در یکى از نوشته هاى خود اشاره به همین مطلب کرده و مى گوید اینکه پیامبر (ص) فال نیک را دوست مى داشت، به خاطر آن بود که انسان هر گاه امیدوار به فضل پروردگار باشد در راه خیر گام برمى دارد و هنگامى که امید خود را از پروردگار قطع کند، در راه شر خواهد افتاد و فال بد زدن مایه سوء ظن و موجب انتظار بلا و بدبختى کشیدن است. اما در مورد فال بد که عرب آنرا تطیر و طیره مى نامد، در روایات اسلامى - همانطور که گفتیم - شدیدا مذمت شده، همانطور که در قرآن مجید نیز کرارا به آن اشاره گردیده و محکوم شده است.
از جمله در حدیثى مى خوانیم که پیغمبر (ص) فرمود: «الطیرة شرک» فال بد زدن ( و آنرا مؤثر در سرنوشت آدمى دانستن ) یک نوع شرک به خدا است و نیز مى خوانیم: که اگر فال بد اثرى داشته باشد، همان اثر روانى است. امام صادق علیه السلام فرمود: «الطیرة على ما تجعلها ان هونتها تهونت و ان شددتها تشددت و ان لم تجعلها شیئا لم تکن شیئا»: فال بد اثرش به همان اندازه است که آنرا مى پذیرى، اگر آن را سبک بگیرى کم اثر خواهد بود و اگر آنرا محکم بگیرى پر اثر، و اگر به آن اعتنا نکنى، هیچ اثرى نخواهد داشت.
در اخبار اسلامى از پیامبر (ص) نقل شده است که راه مبارزه با فال بد بى اعتنائى است، از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که فرمود :«ثلاث لا یسلم منها احد الطیرة و الحسد و الظن قیل فما نصنع قال : اذا تطیرت فامض و اذا حسدت فلا تبغ و اذا ظننت فلا تحقق»: سه چیز است که هیچکس از آن سالم نمى ماند ( و وسوسه هاى آن در درون قلب غالب اشخاص پیدا مى شود ) فال بد و حسد و سوء ظن است، عرض کردند پس چکنیم؟ فرمود : هنگامى که فال بد زدى اعتنا مکن و بگذر و هنگامى که حسد در دلت پیدا شد عملا کارى بر طبق آن انجام مده و هنگامى که سوء ظن پیدا کردى آنرا نادیده بگیر.
پیغمبر اکرم نیز تفأل می زد ولی تطیر نمی زد، یعنی از رسم و سنتی که در میان مردم بود آن را که منشأ می شد که انسان در تصمیم خودش راسخ بشود امضا می کرد و به آن که منشأ می شد انسان از تصمیم خودش باز بماند توجه نمی کرد، یعنی به فال نیک می گرفت ولی به فال بد نمی گرفت. یک روح مصمم و متوکل این طور است. اگر مثلا کسی بیرون می آمد که اسمش حسن بود می فرمود: به به، حسن، نیک، ان شاء الله همه کارها نیک است، بروید. اما اگر کسی می آمد که اسمش اسم بدی بود ابدا اعتنا نمی کرد و مخصوصا می فرمود: «رفع عن امتی الطیره» فال بد گرفتن از امت من به کلی بر طرف شده است (بحارالانوار ، ج / 58 ص 325 ، حدیث . 14)، « و اذا تطیرت فامض » اگر به چیزی فال بد گرفتی اعتنا نکن، برو، ترتیب اثر نده (سفینة البحار ، ج / 2 ص . 102).
عجیب این است که موضوع فال نیک و بد حتى در کشورهاى پیشرفته صنعتى و در میان افراد به اصطلاح روشنفکر و حتى نوابغ معروف وجود داشته و دارد، از جمله در میان غربیها رد شدن از زیر نردبان و افتادن نمکدان و هدیه دادن چاقو به شدت به فال بد گرفته مى شود؟ البته وجود فال نیک همانطور که گفتیم مساله مهمى نیست بلکه غالبا اثر مثبت دارد، ولى با عوامل فال بد همیشه باید مبارزه کرد و آنها را از افکار دور ساخت و بهترین راه براى مبارزه با آن تقویت روح توکل و اعتماد بر خدا در دلها است، همانطور که در روایات اسلامى نیز به آن اشاره شده است.
با کلیک کردن روی لینک زیر و وارد کردن نام و نام خانوادگی خود می توانید عکس همسر آینده تان را ببینید. خیلی جالبه!
عکس همسر آینده تان را ببینید!
قانون1: بیائید ذهنمان را سرشار از فكر آرامش، شجاعت، سلامتی و امید كنیم زیرا زندگی ما همان چیزی است كه ذهنمان می سازد.
قانون 2: بیائید حتی با دشمنان حتیٌ الامكان درگیر نشویم ، زیرا این كار بیشتر از آن كه آنها را آزرده خاطر كند، از ما نیرو می گیرد.بیائید حتی یك دقیقه را هم صرف فكر درباره كسانی كه دوست نداریم نكنیم.
قانون 3: الف- به جای نگرانی درباره ناسپاسی، انتظار ناسپاسی داشته باشیم. یادمان باشد كه حضرت مسیح فقط در یك روز ده آدم جذامی را شفا داد وفقط یك نفر از او تشكر كرد.
ب- یادمان باشد كه تنها راه دست یافتن به خوشحالی وسعادت، انتظار تشكر از دیگران نیست، بلكه بخشش را باید به خاطر شادی بخشش دوست داشت.
د- یادمان باشد كه سپاسگزاری را باید همچون بذری كاشت بنابراین اگردوست داریم، فرزندانمان آدمهای شكرگزاری بار بیایند، باید این صفت را به آنها بیاموزیم.
قانون4: همیشه چیزهایی را كه باید شكرشان را به جا بیاورید بشمارید، نه مشكلاتتان را.
قانون 5: از دیگران تقلید كوركورانه نكنیم. خودمان را بشناسیم وخودمان باشیم زیرا حسادت یعنی جهل و تقلید یعنی خودكشی.
قانون 6: وقتی تقدیر به دستمان یك لیمو ترش میدهد، از آن شربت درست كنیم.
قانون 7: با اندكی شاد كردن دیگران، اندوه خود را از یاد ببریم. وقتی به دیگران نیكی می كنید به خود نیكی كرده اید.
دیل كارنگی
موفقیت،موفقیت می آورد و متاسفانه حسادت!
شما طی صعود از نردبان ترقی در شرکت، مطمئناً دوستان بسیار و تعدادی هم دشمن پیدا خواهید کرد. این دشمنان، که همیشه با آنها برخورد خواهید داشت، همیشه سعی بر این خواهند داشت تا شما، کارها و دستاوردهایتان را پایین آورده و تحقیر کنند. این دشمنان، یا به اصطلاح مهربانانه تر آن، همکاران حسود، اگر به حال خود رها شوند، ممکن است مانعی بر سر راه پیشرفت شما شوند و یا تله هایی برای در دام افتادن شما ترتیب دهند.
مشخص ترین همکاران حسود به راحتی قابل شناسایی هستند، از آنجا که در هر تلاشی که می کنید، به رقابت با شما برمی خیزند. زیرک ترین این دشمنان معمولاً پی فرصت مناسبی برای تحقیر شما به خاطر شکست ها و اشتباهاتتان هستند. در این مقاله می خواهیم شما را با دو روش اصلی در برخورد با این افراد آشنا کنیم: (1) خنثی کردن حسادت آنها، و (2) تلافی کردن کارهایشان.
آیا رفتار شما شایسته ی سرزنش و عیب جویی است؟ آیا کاری کرده اید که باعث شعله ور شدن هر چه بیشتر حسادت آنها شده است؟ آیا دیگران را تحقیر می کنید و موفقیت های خودتان را به رخ می کشید؟ اینها سوالاتی است که باید از خودتان بپرسید، چون قصد ندارید که خودتان اسباب تنفر دیگران را فراهم کنید. اگر متوجه شدید که خودتان رفتارها و برخوردهایی ناشایست و منفی داشته اید، باید هر چه سریعتر آنها را تغییر دهید.
اگر در گذشته بیش از حد متکبر و مغرور بوده اید، خود را تغییر دهید و سعی کنید با دشمنانتان صلح برقرار کنید. به خاطر کار، اعتبار، و سلامت روانیتان، باید تا می توانید از هرگونه مجادله یا احساس بد و منفی دوری کنید. اگر اینکار را به خاطر ترس از عکس العمل دشمنانتان انجام دهید، مطمئن باشید که آنها متوجه این مسئله خواهند شد. پس باید این تغییر از ته قلب و مخلصانه باشد.
آیا تا به حال سعی می کردید که خود را نفر اول و از همه کس بالاتر نشان دهید؟ بدانید که هیچوقت برای جبران اشتباهات گذشته دیر نیست. سعی کنید از این به بعد، همکاران و سایر افراد گروه را مقدم بر خود بدانید. مطمئن باشید اگر بتوانید حمایت، پشتیبانی و احترام اطرافیان خود را جلب کنید، با نیروی بیشتری می توانید در برابر کارشکنان مقاومت کنید. اگر فرد حسود را از سایرین جدا کنید، ممکن است آتش حسادت او نیز کم کم فروکش کند.
اگر بتوانید همکار ناراضی و ناخشنود خود را زود شناسایی کنید، خواهید توانست بر حسادت او پیشدستی کنید. هرجا که لازم باشد امتیاز بدهید. فروتن باشید، اما نه به آن اندازه که شایستگی هایتان ناشناخته بماند. نکته اینجاست که باید قبل از شعله ور شدن آن حس حسادت، از آن جلوگیری کنید.
همکارانتان را به خاطر موفقیت هایشان تشویق کنید. سعی کنید خودتان حسود نباشید، چون این نوع احساسات خیلی زود برملا می شوند. اگر در خودتان نیز حس حسادت و رفتارها و عملکردهای منفی مشاهده می کنید، باید انتظار برخورد مشابه نیز از دیگران داشته باشید.
اگر نتوانستید حسادت همکارانتان را خنثی کنید، باید برای حفظ اعتبار و شهرت خود در محل کار، واکنش نشان دهید. باید هرطور شده تلاشهای همکاران حسود خود را برای بی اعتبار کردن خود نابود کنید. اگر عملیاتی افترا آمیز و بدگویانه برعلیه شما از جانب یکی از همکاران حسود آغاز شد، وظیفه ی شما این است که کاری کنید تا خلاف آن حرف ها ثابت شود. سعی نکنید شما نیز کاری مشابه با او انجام دهید، چون این فقط شدت توهین های او را افزایش خواهد داد.
همیشه سعی کنید لبخند زده و سرحال نشان دهید (اما نه بیش از حد)، سخت کار کنید، و سعی کنید از هرگونه غیبت و بدگویی از طرف مقابل نزد سایرین اجتناب کنید و تاکتیک های زیر را به کار گیرید. بین افراد رده بالای شرکت، حامی پیدا کنید. یکی از اولین کارهایی که برای دفاع از خودتان باید انجام دهید، این است که به دنبال حامی و پشتیبان باشید. هرچه این حامیان را از افراد رده بالاتر محل کارتان انتخاب کنید، موفقیت آمیزتر خواهد بود.
چون اگر پای یکی از مدیران رده بالا هم در میان باشد، دشمنان تمایل کمتری به در افتادن با شما پیدا خواهند کرد. به هیچ وجه سعی نکنید خود را ضعیف و شکننده نشان دهید. خیلی راحت پشت درهای بسته با او بنشینید و مشکلاتتان را با او درمیان بگذارید، و او را از همه ی ماجرا بااطلاع کنید. از همه تخلفات آگاه باشید. کلیه مواجهات و مباحثات خود را با فرد حسود در خاطر خود نگاه دارید، و سعی کنید از آن واقعه مدرک جمع کنید.
حرفه ای عمل کنید. اگر او زشت و ناشایست رفتار کرد، شما مثل او رفتار نکنید. ممکن است او نیز وقایع را ثبت و ضبط کند. اگر یک ایمیل تند و زننده دریافت کردید، آن را نگاه داشته و به هیچ وجه پاسخ ندهید. اطمینان حاصل کنید که هیج یک از حرفهایتان را به صورت نوشته نداشته باشد. اگر لازم می بینید که آن توهین ها و حرف های زشت را پاسخ دهید، آن را به صورت شفاهی انجام دهید.
به آنها فرصت دهید تا از ادعای خود صرفنظر کنند. به خاطر داشته باشید: شما می خواهید این مجادله را به پایان برسانید، پس به آنها فرصت تغییر عقیده و برگشتن از ادعای خود را بدهید. برای نگاهداشتن رابطه تان، گهگاه به او امتیاز بدهید. مثلاً اگر دشمنتان معمولاً خوش برخورد است، به آن رفتار اعتماد کنید، اما نه کورکورانه. ممکن است او به طریقی بخواهد عذر خواهی کند، بدون اینکه غرورش جریحه دار شود. اما هیچوقت شما با شدیدتر کردن آزار و اذیتتان، آن را قربانی نکنید، بخشنده و رئوف باشید.
برخورد با همکاران حسود موقعیت دشواری است که همه از آن فراری هستند. اما شما می توانید با فرونشاندن حسادت آنها قبل از اینکه مشکل ساز شود، همه چیز را به خوبی برطرف کنید. اما اگر با این روش راه به جایی نبردید، باید درصدد تلافی برآیید، شاید از این طریق پی به اشتباه خود ببرند. در هر حال باید هوشیار باشید و حرفه ای عمل کنید، تا بهترین نتیجه را بگیرید .
همه چیز از فکرتان شروع می شود. این سیستم اعتقادی شما و طرز تفکرتان است که زندگی امروزتان را شکل می دهد. اگر زندگی متوسط الحالی را می گذرانید به خاطر تصمیمات بدی است که اتخاذ کردهاید و تصمیمی که گرفتید همه از طرز تفکر و باورهایتان سرچشمه می گیرد.
اگر می خواهید به موفقیت دست یابید، باید اول از فکرتان شروع کنید. طرز تفکر افراد موفق را الگوی خود قرار دهید و مطمئن باشید که شما هم مثل آنها نتیجه عالی به دست خواهید آورد.
طرزفکر ۱: همه انسانهای موفق مسؤولیتپذیر هستند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، افراد موفق مسؤولیت آنرا به گردن میگیرند. هیچوقت اقتصاد یا کس دیگری را در کسادی کارشان مقصر نمیکنند. درعوض، با قبول اشتباه خود مسؤولیت آن را پذیرفته و به فکر بهبود وضعیت می افتند. افراد موفق می دانند که اگر دیگران را مقصر بدانید یا مسؤولیت را گردن این و آن بیندازید، قدرت کنترل موقعیت را از دست خواهید داد.
طرزفکر ۲: همه انسانهای موفق، به کار خود متعهدند. موفقیت اتوماتیک وار به دست نمیآید؛ از آسمان به زمین نمیافتد. باید برای به دست آوردن چیزهایی که در زندگی میخواهید، به کارتان تعهد داشته باشید. خیلیها فقط رویای موفق شدن را در سر می پرورانند، امیدوارند که موفق شوند، آروزیشان موفقیت است اما هیچوقت به کارشان متعهد نمیشوند. لحظهای که تصمیم می گیرید و صددرصد به کاری متعهد میشوید، دیگر هر کاری که لازم باشد برای رسیدن به آن انجام می دهید.
طرزفکر ۳: همه انسانهای موفق جرات تصمیمگیری برای موفقیت در زندگی را دارند. میدانید، موفق شدن جرات و جسارت میخواهد. اگر فرصتی پیش رویتان است، برای استفاده از آن نیاز به جرات و شهامت دارید. این مسأله بخصوص در موفقیتهای مالی بسیار مهم است. قبل از اینکه کار و بیزنسی را شروع کنید، باید جرات بله گفتن به آن و شروع آنرا داشته باشید. با دنبال کردن این سه طرزفکر افراد موفق، امیدواریم که بتوانید به هرچه در زندگی می خواهید برسید.
تواناییهای مورد نیاز مدیران از نظر قران و نهج البلاغه
قران كریم مسئولیت را امانت الهی تعریف می نماید و در كنار صفت تخصص و توانایی لازم برای انجام كار، شرط امانت داری را برای تصدی مقام لازم می داند . این موضوع در آیات 58 سورد نساء ، آیه
39 سوره نحل، آیه 26 سوره قصص و آیه 55 سوره یوسف مورد
تاكید قرار گرفته است .
گزینش و انتخاب مدیران در قران نیز مورد توجه قرار گرفته است ، تا
آنجا كه طی تحقیقات به عمل آمده در سالهای اخیر ، 10 شرط و
ویژگی برای مدیران از دیدگاه قران كریم شمرده شده است كه ذیلا
به آن اشاره می گردد:
صفات و ویژگی های مدیران كه در سوره های قران كریم آمده است :
ردیف
عنوان
تعداد آیه های قران كریم در رابطه با عنوان
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
اهل ایجاد و ابداع
دوری از اسراف و تبذیر
حلیم و بردبار
اهل عدل و حكم از روی انصاف
عدم جبن و ترس
اهل ثبات و مداومت
اهل عفو و اغماض
خداترس
اهل ملایمت و ملاطفت
اهل تعاون و یاری كردن
29آیه
5آیه
28آیه
11آیه
8آیه
7آیه
3آیه
مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب (ع) نیز در نامه ای به نماینده و فرماندار آذربایجان (اشعث بن قیس ) می فرمایند :"مدیریت و
حكمروایی برای تو طعمه نیست ، ولی آن مسئولیت در گردن تو
امانت است و كسی كه از تو بالاتر است ، از تو خواسته است كه
نگهبان آن باشی . و نیز سایر ویژگی ها و توانایی های مورد نیاز
مدیران از دیدگاه حضرت علی (ع) در فرمان معروف ایشان به مالك
اشتر قید گردیده است كه شاید بتوان گفت دقیق ترین شرح شغل
و شرایط احراز شغل از منظر مدیریت دینی است . در این فرمان
حضرت علی (ع) خطاب به مالك اشتر می فرمایند:
" افرادی با تجربه و باحیا را جستجو كن كه از خاندان صالح و
پیشگامان در اسلام باشد، زیرا ایشان از نظر اخلاقی برجسته ترین
و ازجنبه حیثیت قابل اعتماد ترین و كمتر به فكر طمع كاری بوده و
در عواقب كارها باریك بین ترند."
درسایر قسمتهای نامه نیز می توان نكات ذیل را در انتخاب مدیران
مدنظر قرار داد:
تجربه ، اصالت خانوادگی ، حیا، آگاه به قدرومنزلت خویش ، باریك
بینی و حسن شهرت ، صدق در گزارشگری، قابل اعتماد، دور
اندیش ، پیشگام در اسلام ، پیراستگی از طمع و عدم پریشانی از
كار زیاد.
مدیریت از منظر قرآن ونهج البلاغه :
قران كریم مسئولیت را امانت الهی تعریف می نماید و در كنار صفت تخصص و توانایی لازم برای انجام كار، شرط امانت داری را برای تصدی مقام لازم می داند . این موضوع در آیات 58 سورد نساء ، آیه 39 سوره نحل، آیه 26 سوره قصص و آیه 55 سوره یوسف مورد تاكید قرار گرفته است .
مولای متقیان حضرت علی بن ابیطالب (ع) نیز در نامه ای به نماینده و فرماندار آذربایجان (اشعث بن قیس ) می فرمایند :"مدیریت و حكمروایی برای تو طعمه نیست ، ولی آن مسئولیت در گردن تو امانت است و كسی كه از تو بالاتر است ، از تو خواسته است كه نگهبان آن باشی . و نیز سایر ویژگی ها و توانایی های مورد نیاز مدیران از دیدگاه حضرت علی (ع) در فرمان معروف ایشان به مالك اشتر قید گردیده است كه شاید بتوان گفت دقیق ترین شرح شغل و شرایط احراز شغل از منظر مدیریت دینی است . در این فرمان حضرت علی (ع) خطاب به مالك اشتر می فرمایند:
" افرادی با تجربه و باحیا را جستجو كن كه از خاندان صالح و پیشگامان در اسلام باشد، زیرا ایشان از نظر اخلاقی برجسته ترین و ازجنبه حیثیت قابل اعتماد ترین و كمتر به فكر طمع كاری بوده و در عواقب كارها باریك بین ترند.
درسایر قسمتهای نامه می توان نكات ذیل را در انتخاب مدیران مدنظر قرار داد:
تجربه ، اصالت خانوادگی ، حیا، آگاه به قدرومنزلت خویش ، باریك بینی و حسن شهرت ، صدق در گزارشگری، قابل اعتماد، دور اندیش ، پیشگام در اسلام ، پیراستگی از طمع و عدم پریشانی از كار زیاد. توضیحات کامل در مورد مدیریت اسلامی را می توانید در کتاب "کند و کاوی در مدیریت علوی " اثر امیر هوشنگ آذردشتی ، که در بخش معرفی کتاب نیز ذکر شده است ، مطالعه نمایید..
اصلاح نظام اداری در پرتو مدیریت علوی:
نظامهای اداری در این كشورها به افراط در تمركز استوارند كه علت آن عدم اعتماد به كارگزاران و رغبت مدیران به تحكیم سلطه بركاركنان خود میباشد . از سوی دیگر ، گرایش به بوروكراسی و تركیب بوروكراسی با نظام متمركز، موجب پیدایش نظامی متفاوت در بین آنها گردیده كه عیبهای نظام بوروكراتیك را دارد ولی نمیتواند از محاسن آن به خاطر وجود نظام افراطی متمركز بهره ببرد . همچنین عقب ماندگی نظام اداری ناشی از بیتوجهی به بخش مدیریتی و عدم تربیت كادر مدیریتی مناسب و كارآمد و تقلید كوركورانه از نظام مدیریتی غرب عامل دیگری برای انحطاط مدیریت در این كشورها محسوب میگردد[1].
بیتوجهی به مصالح عمومی، توجه مدیران به منافع شخصی ، بیتوجهی به ضوابط اداری در انتخابها و گزینش افراد و گرایش به روابط شخصی ، تمركز گرایی افراطی و سلطه بر كاركنان ، كنترل مستقیم و افراطی ، عدم آموزش دقیق و مستمر و گرایش به سمت گزارشهای اغراق آمیز درباره اقدامات و غلبه این امر بر كار حقیقتی انجام شده ، همه از مظاهر بیماریهای مدیریتی است كه نظامهای اداری امروزی از آن رنج میبرند .
در این قسمت سعی داریم با بهرهگیری از بیانات گوهربار و شیوههای مدیریتی امام علی (ع)، آن اسوه تدبیر و مدیریت ، راه حلهایی جامع و مانع برای مشكلات مذكور بیابیم و به جهانیان بنمایانیم كه مدیریت اسلامی، كارآمدترین شیوه برای اداره امور جامعه است . در این راستا با الهام از سخنان و سیره گوهربار آن حضرت ، راههای اصلاح نظام اداری را برمیشماریم :
1- اجرای اصل مدیریت غیر متمركز :
با اجرای این اصل ، قدرت و اختیار تصمیمگیری به سطوح پایین اداری تفویض
میگردد و با حلّ مشكل ارتباطات سازمانی و ایجاد نظام فعّال ارتباطی از سلسله مراتب
اداری كه موجب هدررفتن انرژی و سرمایه میگردد، بینیاز میشویم .
حضرت، این اصل را در مدیریت مناطق تحت فرمان خویش و حتی در مدیریت پایتخت حكومت خویش (كوفه) به كار بست و آنجا را به هفت بخش با فرمانداریهای مستقل تقسیم نمود[2]. همچنین حضرت به والیان و حكمرانانی كه برای بلاد اسلامی تعیین مینمود اختیارات تام و كاملی اعطا میكرد و خود بر كار آنان نظارت مینمود . چنانكه در منشور مدیریتی خویش خطاب به مالك اشتر ، اختیارات زیر را به وی تفویض مینماید :
تعیین مشاوران ، تشكیل مجالس مشورتی ، ایجاد و تجهیز ارتش ، ترسیم سیاست خارجی در هنگام جنگ و صلح ، حفظ امنیت داخلی ، تشكیل قوّه مقنّنه و بهرهبرداری از منابع و هزینههای مالی آن سرزمین[3].
لذا ملاحظه میگردد كه مدیریت علوی،مدیریتی كاملاً غیر متمركز است كه بر مبنای اعتماد و اطمینان كامل به كارگزاران و والیان استوار است و البته با دقت و ظرافت مورد نظارت و ارزیابی قرار میگیرد .
2- انتخاب شایسته مدیران و مسئولان :
اصولاً وقتی گزینش و انتخاب، سالم و شایسته باشد، تفویض اختیار مشكلی ایجاد
نمیكند . كسانی كه دارای لیاقت، مسئولیت پذیری، قدرت،پاكی، شكیبایی و علاقه وافر
به مصلحت عمومی باشند، هیچگاه تحت تأثیر تمایلات نفسانی و غرایز شیطانی مدیریت
نمیكنند . لذا حضرت علی (ع) در انتخاب مدیران برجسته و عالی، حساسیت
فوقالعادهای به خرج میداد و به مالك نیز توصیه مینماید : «كارگزاران خود را از میان
انسانهای باتجربه و با حیا و از خانوادههای پاك و پارسا كه در مسلمانی سابقه بیشتری
دارند و از حیث اخلاق،كریمتر و آبرویشان محفوظتر و طمعشان كمتر و عاقبت اندیش
ترند، برگزین»[4].
اینها شرایطی است كه باید در مدیران و كسانی كه آنها را در اجرای امور یاری میكنند،
وجود داشته باشد تا قدرت ، آنها را فاسد و منحرف نكند و یكی از مهمترین دلایل
نابسامانی سازمانهای اداری در جوامع امروزی، نبود چنین شرایط و ویژگیهایی در
مدیران و مسئولان آن سازمانهاست.
3- اجرای اصل مشاركت:
چنانچه در گفتارهای پیش ذكر شد یكی از مهمترین علل موفقیت مدیریت ژاپنی،
بهرهگیری از اصل مشاركت میباشد. دخالت دادن كاركنان در امور و مشورت نمودن با
آنان علاوه بر اینكه موجب استواری رأی مدیر میگردد و او را در تصمیمگیری درست
توانا میسازد، باعث میشود تا كاركنان نیز به جایگاه و اهمیت وجودی خود آگاه گردند
و با دلگرمی بیشتری به كار و فعالیت بپردازند.
امام علی (ع) در لزوم مشورت و پرهیز از استبداد و خودرأیی میفرماید: « كسی كه
استبداد رأی داشته باشد، هلاك میشود و هركس با مردان بزرگ مشورت كند در عقل و
دانش آنها شریك شده است»[5]
از دیگر مزایای جذب مشاركت كاركنان، حضور شورانگیز و پر تلاش آنان برای تحقق
اهداف سازمانی میباشد. وقتی كاركنان ، كار را از آن خود و موفقیت حاصل از آن را،
افتخاری برای خود بدانند، طبیعی است كه از هیچ كوششی در راه انجام بهتر و نیكوتر
كار، دریغ نمیورزندونهایت توان وهمّت خویش رادرانجام درست و دقیق آن بكار
میگیرند و این ، بزرگترین سرمایه برای یك سازمان موفق است.
4- فراهم نمودن امنیّت شغلی:
كارمند در اداره باید از دو جهت در امنیّت كامل باشد: 1- از جهت ماندگاری دائمی در شغل و ثبات شغلی 2- از جهت تأمین نیازهای معیشتی. این از اصول مهـم مدیریت ژاپنی است[6] كه حضرت در 13 قـرن پیش همین اصول را به مالك اشتــر یـادآور شـده است و
میفرماید: « برای كاركنان خود، زندگی شایستهای فراهم نما تا نیازشان برطرف گردد
و به مردم كمتر نیاز پیدا كنند»[7] چنانچه ملاحظه میگردد در این فرمان به برآوردن
نیازهای كارمندان اشاره شده است نه فقط حقوق و مزایای ماهانه لذا هم نیازهای
معیشتی و هم ثبات و امنیت شغلی و حتی نیازهای عاطفی و روانی را نیز شامل
میشود.
5- فعال نمودن خودكنترلی:
در نظامهای بوروكراتیك ، كنترل تنها جنبه بیرونی دارد لذا كار فرد ، تا زمانی كه زیر
نظر ناظر و كنترل كننده است، در جهت هدف میباشد و با برداشتن نظارت و كنترل ،
از مسیر صحیح خارج میشود و به انحراف و تخطّی میگراید. تشكیل ادارات و دوایر
تواناییهای مورد نیاز مدیران از نظر قران و نهج البلاغه , :: بازدید از این مطلب : 300 | امتیاز مطلب : 57 | تعداد امتیازدهندگان : 17 | مجموع امتیاز : 17
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان اطلاعات عمومی و آدرس nofel.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
RSS